اختلافات ميان مسئولان و هواداران تراختور با فدراسيون فوتبال بالا گرفت
یازار : TTOTT | بؤلوم : اِدمان (ورزش)
+0 امتياز
ديروز سايت رجانيوز خبر داد كه به احتمال بسيار زياد محروميتي سنگين در انتظار مديرعامل تراكتورسازي خواهد بود،! يك مقام آگاه درفدراسيون فوتبال با تائيد اين خبر گفت:
متاسفانه مديرعامل :باشگاه تراكتورسازي با انجام مصاحبه هاي خارج از عرف به دنبال فرافكني در خصوص تخلفات مجموعه مديريتي خود است از اين رو قرار است
كميته انضباطي فدراسيون فوتبال به صورت ويژه به پرونده تخلفات محمد
حسين جعفري رسيدگي كند تا او از ادامه چنين رفتاري خودداري كند.
به راستي مسولان تراختور به دنبال سر پوش گذاشتن به كدام تخلفات مديريتي هستند؟
در برنامه 90 هفته قبل(11مهر) مدير عامل و مربي تيم تراختور در گزارشي كه از ايشان پخش شد در مورد حوادث اخير توضيحاتي را دادندكه به مزاج فدراسيون نشين ها خوش نيامده است!
مدير عامل تراختور آقاي جعفري گفتند: به خاطر اشتبا هاتي كه داور انجا ميده و گلي كه آفسايد اعلام ميشه بخاطر سرپوش گذاشتن حاشيه سازي ميكنيم و بعد ميبينيم اين هاشيه سازي ها قابل دفاع نيستند مانند داور زدن و پمپ بنزين و .. بعد ميايم كور كورانه شديدا از داو دفاع ميكنيم . از داور حتما بايستي دفاع بشه اما نه دفاعي كه سناريو سازي شده است..
همه رو در توهم نگه ميدارن تا بلا خره به اين نتيجه برسن كه كميته داوران داره با تراختور تعمدي رفتار ميكنه و ميخوان كمر اين تيم را بشكنند
خوب اينها نهادينه ميشه.
در پاسخ خبرنگار به اين سوال كه آيا شما هم به شخصه اين طور فكر ميكنيد؟ادامه دادند:
. بله اينها دارن با ما تعمدي برخورد ميكنند.
وقتي ميبينم كه همه دوستان و رييس كميته داوران ساكت نشستن و عكس العملي نشون نميدن يعني اينكه عمل داوران خودشون رو تاييد ميكنند.
اينكه ايشون (آقاي غمزه)مياد بدون كوچكترين مدركي به همه تهمت ميزنن كه منو تو پمپ بنزين زدند...
بينهم و بين ال.. بطري هاي آب رو دو ساعت قبل بازي ميارن كنار زمين ميزارن ايشان ميان ادعا ميكنند كه با بطري يخ زدند پشت من و من رفتم از پزشگي قانوني مدرك گرفتم آخه شما بگين آبها رو تو اون گرما دو ساعت قبل بازي ميزارن بغل زمين مگه آبها يخي ميمونه كه بزنن پشت آدم سياه بشه و بره پزشگي قانوني مدرك بگيره؟
اگر فدراسيون و كميته داوران اين قضيه را مديريت نكن و عوامل اين رو مجازات نكنن اينها نيان عذر خواهي بكنند
پس صداي مظلومانه ما ميره هوا و ما تحمل نداريم انقدر براي ما هاشيه درست كنند.
چرا مسولان و نمايندگان ما نبايد از حق تيم نماينده شمالغرب كشوردفاع بكنند؟.حتما بايد اين كار رو انجام بدن .اونايي كه ادعا ميكردن كه اي اف سي ايراد ميگيره كه فو تبال نبايد دولتي بشه نه دولتي شده.
چرا ما بايد تنها بمانيم؟بيان از ما دفاع بكنن ما مظلوميم تو اين فو تبال دونفر تو فدراسيون نشستند ميخوان رگ ما رو بزنن .نمايندگان مجلس به داد ما برسند.
مصاحبه ميكنم اقدام قانوني ميكنم و اين رو هم در توان داريم كه حقمون رو بگيريم
فدراسيون بايستي عملكرد خودش رو اصلاح بكنه ما اين مديريت را در فدراسيون هيچ بر نمي تابيم تراختور بايد در جاي خودش و بر اساس شايستگي هاي خودش قرار بگيره اينها تعمدي نخوان تراختور را پايين نگه دارن ولي متاسفانه ما احساس ميكنيم يك جرياني ميخواد د تا دوتا تيم چشم و چراغ پايتخت رو تو فوتبال ايران هميشه بالا نگه دارن وتيمهاي شهرستاني هم هر چي شد شد و ما واقعا متاسفيم.
و در ادامه آقاي قلعه نويي گفتند:
اگه بعضي ها با امير قلعه نويي مشگل دارن بيان حساباشونو با من تصفيه كنند ببينيد آدماي دروغ گو دير و زود داره ولي سوخت و سوز نداره يقينا درو غشون مشخص ميشه من از هيت فوتبال استان و حراست و مسولين پمپ بنزين تشكر ميكنم بابت تحقيقي كه كردند نامه دادند كه نامش رو هم من به خبر نگارا دادم مشخص شد كه همچين چيزي نبوده اينجا دو تا تهمت زده شده1:يه دروغي بستن 2:گفتن كه تا الان اين فيلمها رو پاك ميكنن يعني يه اتهامي رو هم زدند.
من به علم اينكه خانه نشين هم بشم حرفم رو ميزنم و پاش هم مي ايستم..
لطفا اين نامه را به دقت بخوانيد:
در قسمت دوم اتهامات به مسولين شركت نفت كه آقاي قياسي گفته بودند كه حتما تا حالا فيلم پمپ بنزين ها پاك شده است چرا آقاي غمزه سكوت اختيار كرده و حاظر نيستند كه بگويند در كدام پمپ بنزين اين حادثه براي ايشان اتفاق افتاده و از دادن جزييات بيشتر براي روشن شدن قضيه خودداري ميكنند؟
مسولان فدراسيون فوتبال كه اين همه دم از فرا فكني مسولان تراختور ميزنند چرا هيچ تحقيقي در اين زمينه انجام نميدهند و در مقابل نامه هاي مسولان تراختور حاضر به جوابگويي نيستند؟
آيا واكنش هاي فدراسيون فوتبال در قبال حوادث تيم تراختور مغرضانه نيست؟
اظهارات آقاي قياسي در مورد اين قضايا فرافكني ايست يا مسولان و مربي تراختور كه خواهان رسيدگي به اين مسله باسناد دلايل و مدارك هستند؟
آقاي قياسي در پاسخ به سخنان سر مربي و مديرعامل تراختور چند برگ از اظهارات آقاي غمزه را در دست گرفته و بدون آنكه اين ادعاهاي كمك داور اثبات شده باشد از مقام دفاع از ايشان ايستاده و ميگويند در فيفا هم اظهارات داور ملاك قضاوت است.بله درست است ولي؟
آقاي قياسي اظهارات داور ي در فيفا باتكيه بر شواهد حادثه وشهودي كه شهادت دهند كه اين حادثه را ديده اند و يا باستناد فيلمهاي حادثه مورد بررسي قرار ميگيرند .ونه اظهارات بدون دليل و مدرك وگرنه فوتبال به محلي براي تسويه حسابهاي شخصي توسط داوران تبديل ميگردد.
بر عكس اين حوادث كه فاقد مدارك و قراين كافي براي اثبات آن است چرا فدراسيون در قبال حوادثي كه براي هواداران تراختور در شهر هاي مختلف با وجود مدارك و فيلمهاي اين حوادث كه نمونه بارز آن در رشت با چاقو خوردن هواردان تراختوري و حمله به ماشينها و شكستن شيشه هاي آنها و دادن شعارهاي نزادپرستانه به ملت آذربايجان همراه بود چرا فدراسيون فوتبال هيچ عكس العملي نشان نداد؟
فدراسون فوتبال در اين مدت نشان داده است كه با سكوت و پاسخ ندادن به نامه هاي مسو لين تراختور در قبال حوادث اين تيم تبعيض و دشمني آشكاري در مورد اين تيم پر هواداربه راه انداخته است.كه متاسفانه اصحاب رسانه و مطبوعات نيز سكوت معني داري در قبال اين حوادث انجام داده اند .
اين حق مديريت تراختور و مسوان استاني آذربايجان است كه در مقابل اين غرض ورزي هاي تعدادي معلوم الحال كه فدراسيون فوتبال را هم با بودنشان در نزد هواداران تراختوري به دشمن تراختور مبدل كرده اند از مظلوميت هواداران تراختور دفاع كنند .
ما هواداران تيم تراختور از مديريت تيم و سرمربي محبوبمان از بابت دفاع به حقشان از حقوق پايمال شده هواداران نهايت تشكر را داشته و از نمايندگان آذربايجاني ميخواهيم تا با جديت تمامتر اين موضوع را پيگيري نمايند.
سخني با هواداران:در اين برهه حساس كه تيممان مورد هجمه سنگين بي عدالتي قرار گرفته با حضور بشمار خود در بازيهاي تراختور جواب دندان شكني به بدخواهان تراختور خواهيم داد .اگر ماتراختور را سمبلي براي آذربايجان ميدانيم با حضور خود نميگذاريم تا دشمنا ن تراختور به اهداف پوچشان دست يابند.
BU MƏTLƏBİ YAİİN
زبان سند هويت هر ملتي است
+0 امتياز
ريشه شناسي زبان تركي
زبان سند هويت هر ملتي است . سندي كه اثبات آن تبلور ذات هر خلقي است. در واقع موجوديت هر ملتي در اين كره خاكي نشانگر حضور زباني اوست. زباني كه مورد تكلم واقع مي شود از طريق اصوات، هجاها و آثار مكتوب سند زنده اي بر جاي مي- گذارد، سندي كه جزيي از ميراث بشري است و بر همه انسانهاي فكور است كه از موجوديت ، حق حيات و فضاي تنفسي آن زبان در ابعاد گوناگون مدافعه نمايند.
اين سند در وجود فيزيكي و آثار معنوي ميليونها انساني حك شده كه به آن زبان سخن ميگويند.بنابراين رسميت هر زباني را نه حاكمان، بلكه خود ملتي كه به آن زبان لب مي گشايند، تعيين مي كنند. پس به سخني، هر زبان براي ملت صاحب زبان رسمي است. زبان ضمنا آ ئينه اي است كه هر ملتي خود را، در گذرگاه تاريخ، در آن مشاهده مي كند. اين سند زنده در آئينه تاريخ جهان مي درخشد هر چند كه عده اي بخواهند اين سند و اين آئينه را مخدوش و تيره ببينند.
زبان هيچ ملتي در عرف بين الملل نيازي به اثبات ندارد، بزرگترين دليل وجودي هر زباني حضور ملتي است كه به آن زبان تكلم مي كنند و با اين طريق كاروان تمدن بشري را غنا مي بخشند، خواه اين متكلمين زباني ميليوني باشد يا كمتر. كميت در عرصه موجوديت زباني زياد مورد اختلاف نيست. زبان ها با تفاوتهاي خويش موزائيك زيبائي از ملل و نحل در جهان پديد آورده اند، جهاني كه در مواردي قدرتمندان بر آن شده اند اين سند هويت و اين آئينه زلال بشري را مكدر كنند. زباني كه نه فقط كدهاي بيجان و حرفهاي قراردادي الفبا، كه روح و روان مردمي را در يك مقطع تاريخي نشان مي دهد. اين همان زباني است كه من با آن بزرگ شده ام، زباني كه ترنم كننده آمال و آرزوهاي يك ملت اصيل است. خوب اين زبان چيست و زبان چه جايگاهي در جامعه بشري دارد؟ اما قبل از همه، .در همين ابتدا بايد به فهرستي از فاكتها و حقايق اشاره شود تا خواننده دقيق با برخي از بد يهييات زبانشناسي آشنا شود.
- زبانها در عين تفاوتهاي ريشه اي از مشابهتهاي زيادي برخوردارند.
- زبانها از نظر ساختاري در گروههاي مشابه طبقه بندي ميشوند.
- زبانها همواره در طول زمان در داد و ستد بوده و متاثر از يكديگر بوده اند.
- برخي از زبانها به سبب تهاجمات استعماري و فقر فرهنگي در معرض نابودي قرار دارند.
- علي رغم اختلافات عجيب و قريب بين زبانها و كدهاي آنها، زبانها به تعبيري از ساختار واحدي برخوردارند.
- زبان هيچ ملتي برتر و يا پستتر نيست، و اين قدرتهاي فائقه اقتصادي و يا امپراطوريهاي مالي است كه سبب فراموشي ويا به حاشيه افتادن زبانها ميشود.و اين كار با كوچهاي اجباري يا اسكانهاي ناشي از شرايط ناخواسته حاصل مي گردد.
- زبانها در خانواده هاي زباني طبقه بندي مي شوند و اعضا هر خانواده زباني شاخه اي از درخت زبانشناسي بشري است.
قبل از همه، در ريشه شناسي زبان بايد توجه نمود كه تمام زبانهاي دنيا در مسير زندگي بشري و تاريخ او، از پيچ و خمهاي فراواني گذشته و از دوران قبل از كتابت و الفبا عبور كرده ، تا امروز رسيده اند. با توضيح بيشتر، زبانهايي كه قدرت انطباق با شرايط زمان داشته و از تهاجمات ضد زباني گريخته اند، تا امروز حضور خود را به اثبات رسانده اند. در اين رهگذر انسانهاي باستان بنا به شرايط ز يستي خود، هر كدام به شكل ويژه اي از زبان و كتابت و نوشته ، منطبق با وضع زيستي خود، استفاده كرده است. براي مثال، ملتهايي كه در زندگي كوچ نشيني بوده اند، فن كتابت و زبان آنها به سبب كوچهاي مداوم و درگيريهاي خشن براي دسترسي به مراتع، دستخوش تغيير بوده و قضاوت علمي در مورد ريشه زباني آنها مشكل به نظر مي رسد. براي مثال، زبان انگليسي امروزي كه حدود يك ميليارد مردم جهان به آن آشنائي دارند، حدود شش سده پيش به نوعي كتابت ميشد كه آثار آن زمان براي خواننده معمولي امروزي نامفهوم است. بنابر اين بهتر است به ريشه كل زبان بشري اشاره شود و نظر دانشمندان معاصر و پژوهشگران جديد آورده شود تا اينكه در ريشه شناسي زبان تركي نيز تامل علمي به عمل آيد.
در زمينه ريشه شناسي زبان تركي نظرات متفاوتي ابراز شده است و گاهي ضد و نقيض. واين برخوردها سبب شده كه ذهن عامه نسبت به آن در ابهام قرار گيرد.
زبان تركي، كه يكي از شاخه هاي آن در آذربايجان مورد تكلم واقع ميشود، همانند ساير زبانهاي مرسوم در جهان، زباني است كه ساختار قانونمند دستوري خود را دارد و تا كنون آثار ماندگاري به اين زبان چاپ شده است.
زبان امروزي تركي كهمردمان بسياري به آن صحبت مي كنند، شاخه اي از خانواده بزرگ زبانهاي تركي Turkic languages” است. خود اين خانواده نيز در طبقه بندي زبانها، از زبانهاي زير خانواده گروه زبانهاي آلتائيك Altaic شناخته ميشود.
“خانواده زبانهاي تركي اشتراكات خيلي نزديكي به يكديگر نشان مي دهند. اين همانندي در عرصه آواشناسي، مورفولوژي (تحولات لغوي) و ساختار نحوي آنهاست. در بين اين زبانها تنها زبانهاي چوواش، خلج، و ياكوت با ديگر خانواده زبانهاي تركي تفاوت قابل توجه دارند. نزديكترين سوابق اين زبانها در كنار رودخانه اورخون در مغولستان و نيز دره رودخانه يئني سئي در روسيه مركزي و جنوبي وجود دارند كه به قرن 8 برميگردد.”
براي نشان دادن خانواده زبانهاي تركي و درك ريشه هاي زبان تركي اينجا عين ترجمه طبقه بندي زبانها از ديد زبانشناسان معتبر آورده ميشود. جالب اينجاست كه بيشتر عالمان زبانشناسي تاريخي در اين مورد هم نظرند:
زبانهاي تركي با توجه به ريشه هاي تاريخي، معيارهاي جغرافيايي و اصول زبانشناسي به شاخه هاي زير تقسيم ميسوند:
1-زبانهاي اوغوز يا زبانهاي جنوب غربي كه شامل زبانهاي تركي عثماني، قاقوزGagaus، تركي (آذربايجان)، تركمن، و تركهاي خراسان.” در اين طبقه بندي به لحاظ توجه به اشتراك زبانها از نظر موقعيت جغرافيايي جايگاه زبان تركي امروزي آذربايجان ايران نيز مشخص مي شود.
2-زبانهاي قبچاق يا زبانهاي شمال غربي: اين شاخه شامل زبانهايي از خانواده زبانهاي تركي است كه عبارتند از زبانهاي قازاك، قره قالپاك، نوقاي، تاتار، و باشقير، لهجه هاي سيبري غربي، تاتارهاي كريمه، كوموك، كاراچاي، بالكار و كاراايت.Karaite”
3-شاخه جنوب شرقي يا گروه اويغور چاغاتي uyghur chagati” ”كه در برگيرنده زبانهاي اوزبك، اويغور، اويغور زرد، و سالار Salar” ”با ريشه اوغوز.
4-گروه شمال شرقي ياسيبريايي شامل زبانهاي ياكوت Yakut(ساخا)، دولقان “Dolgan”، آلتاي، خاكاس ، شور Shor تووان Tuvan ، و توفا (.( Tofa
5-زبان چوواش كه زبان منطقه ولگاست.
6-زبان “خلج” khalaj) ) زبان متباعد مركزي ايران است.
“زبانهاي تركي به چندين شاخه و شعبه تقسيم مي شوند كه تركي آذربايجاني به گروه غربي خانواده زبانهاي تركي وابسته است. منابع اصلي زبانهاي منسوب به شاخه غربي خانواده- هاي تركي و از آن جمله زبان آذربايجاني عبارت ميباشد از: زبانهاي قبايل و طوايفي كه به نام هاي ساك- سكيف- سكا، گاس، گاسبي، گاسيت، خزر، سابير، سووار، هون، گوي ترك، تورك غز، اوغوز، قبچاق، و… شناخته شده اند. اينان در سده هاي پيش از ميلاد و نيز در نخستين هزاره ميلادي در اطراف درياي خزر مسكن گزيده اند. زبان آذربايجاني نيز به مانند ساير زبانهاي وابسته به گروه غربي تحت تاثير حوادث اجتماعي-تاريخي پيچيده اي به صورت زبان واحد خلق تشكل يافته است.
دليل عمده اي كه زبانشناسان تاريخي مي آورند كه زبانهاي تركي از خانواده زبانهاي هند و اروپايي نيستند، توجه به ساختار هجايي و آواشناسي اين زبان است. البته اشكال ديگر دستور و نحو زبان تركي نيز نشانگر اين است كه اين زبان خود استقلال زباني دارد. تفاوت و در واقع خصيصه بارز زبانهاي تركي در كميت حروف صدادارست. وجود نه صدادار به اين زبانها “هارموني هجايي”(7) مي دهد كه در زبانهاي” دري” (فارسي) نيست. علاوه نوع پيچيده پيشوندها و پسوندها نيز نشان مي دهد كه ساختار زبان تركي و ظرفيتهاي آن با زبانهاي هند واروپايي متفاوت است. مثال ,واژه كول (خاكستر) كول-لر(خاكسترها)، كول-لر-ي (خاكسترهايش) و واژه قول (برده) قول-لار (برده ها)، قول-لاري (برده هايش) نشان مي دهد چه هماهنگي و هارموني در زبان و نوع تلفظ واژه هاي صدادار وجود دارد. به هارموني صداها در پسوند”لر” “لري” و نيز “لار” و لاري” توجه كنيد، با مقايسه اين نوع هارموني مصوتها مي توانيد پي ببريد كه در زبان دري فارسي اين امكان گردش هجايي وجود ندارد.
اين كه شكل گيري كامل فرم زبان ادبي تركي چه زماني بوده، اطلاع دقيقي نداريم،اما كتيبه هاي اورخون يئني سئي يا يئني سو را ميتوان نام برد كه تركيب دستوري واژه ها و صوت شناسي كلمات موجود نشان مي دهد كه اين سند از قدمت بيشتري برخورداراست. با اين حال اكثر منابع بر آنند كه زبان هاي شكل يافته خانواده تركي بيشتر از قرن هشتم ميلادي آغاز شده است. در اين مورد زبانشناسان با توجه به نوع زبانهاي تركي، تكامل هر كدام را به قرون مختلف نسبت مي دهند. زبانهاي تركي آسياي ميانه قرن هشتم شكل ميگيرند، حال آنكه شكل گيري زبان ادبي “اويغوري” را ما بين قرون نه تا چهارده مي دانند.
آنا تومروس تورك ملكه سي و كوروش هاخام منشي نين ماجراسي
یازار : TTOTT | بؤلوم : تاريخي و اجتماعي
+0 امتياز
از جمله ملتهائي كه از كوروش هاخام منش به بدي ياد ميكنند سُكاها مي باشند كه يكي از اقوام تركان قديم بوده و در تحت حاكميت كوروش قرار نگرفته اند . ملكه سُكاها بنام تومروس بائيم(بيگم=خانم) ، در نامه اي كه به منظور پيشگيري از جنگ، به كوروش فرستاده است مي گويد:
اي ملك ، به تو نصيحت مي كنم كه دست از اين كار برداري ، زيرا معلوم نيست كه به نتيجه مطلوب دست يابي ، به فرمانروائي بر قوم خود خرسند باش و بگذار بر سرزمين خود سلطنت كنم . افسوس كه به سخنم گوش فرا نخواهي داد ، زيرا آنچه كه كمتر به …
هفته نامۀ فارسهاي مقيم كانادا كه در صفحه 30-31 شماره 625 خود در مقاله اي تحت عنوان « قتل كوروش پس از 29 سال فرمانروايي » كشته شدن كوروش را بدست فرمانرواي آذربايجاني اعتراف كرده است.اين در حاليست كه دروغ پردازان تاريخ ايران در بعضي از سايتها و نوشته هاي خود، چنين نوشته اي را از كوروش ياد ميكنند: (من، كوروش بزرگ!، فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و موميايي به خاك بسپارند تا اجزاء بدنم ذرات خاك ايران!! را تشكيل دهد!!) حال با توجه به مقاله نوشته شده ميتوانيد به واقعيت و دروغ پردازي پان فارسها از زبان خودشان پي ببريد.
كوروش پس از فتح بابل ، بر آن شد ماساژت (آذربايجان) را نيز مغلوب كند، ماساژت ها از شمال شرق تا غرب ايران و در كرانه رود آراكس(آراز) در همسايگي قوم ايسه دونر زندگي مي كردند. ماساژت ها (آذربايجاني ها) بسيار ماجراجو بودند.
حمله به ماساژت ها(آذربايجان)زماني صورت گرفت كه پادشاه ماساژتها (آذربايجانيها) فوت كرده بود و همسر او كه زني به نام موميريس (تومروس (بود بر آنها حكومت مي كرد. كوروش هاخام منش فرستاده اي را نزد ملكه فرستاد و از او خواستگاري كرد.
تومروس مي دانست كه كوروش از او خواستگاري نكرده است ، بلكه مي خواهد سرزمين آذربايجان را تصاحب كند،به كوروش پاسخ منفي داد. وقتي درخواست كوروش توسط تومروس پذيرفته نشد، عليه ماساژت ها لشكر كشي كرد.
تومروس براي كوروش پيغام فرستاد كه به سرزمين خود باز گردد و فكر خام حمله به سرزمين آنها را از سر خود بيرون كند.
ولي كوروش پس از مذاكره با قوم خودبه اين نتيجه رسيد كه براي جنگ در سرزمين ماساژت ها يعني سرزمين تومروس با آنان روبرو شود. در جنگي كه صورت گرفت پسر تومروس رااسير كردند، تومرس از كوروش درخواست كرد كه به صورت مسالت آميز پسرش را آزاد كند ولي او پسرش كشت. لذا تومروس پس از آن،نيروهاي جنگجوي آذربايجاني را گرد آورد و به مقابله با كوروش فرستاد.
دراين كشتار، ابتداطرفين از دور، با تير و كمان بايكديگر به نبرد پرداختند تاكاملا به يكديگر نزديك شوند.وقتيكه طرفين زمان درازي با يكديگر جنگيدند، بيشتر نيروهاي كوروش فرار اختيار كردند، در پايان اين جنگ ماساژت ها (آذربايجاني ها) پيروز شدند. بخش عظيمي از سپاه كوروشنابود شد ودر حين اين جنگ كوروش نيز پس از 29 سال سلطنت كشته شد.
تومروس مَشكي را پر ازخون انسانها كرد و از ميان اجساد كشته شدگان پارسي، جسد كوروش را توسط سگي كه بر سر جنازه اش پرسه كنان پارس مي كرد، يافت و دستور داد تشتي را پر از حون كرده وسر كوروش را در اين تشت بياندازند و با لحني سرزنش و تحقيرآميز چنين گفت: تو پسرم را از من گرفتي ، من هنوز زنده ام و بر تو پيروز شدم. حالا تو را از خونخواري سيرمي كن و….
مرگ كوروش را در سال 529 پيش از ميلاد مي دانند!
به روايتي نام تبريز از نام اين ملكه ترك گرفته شده است
چشمه ها و مراكز آب درماني آذربايجان غربي
یازار : TTOTT | بؤلوم : آذربايجان شناسي
+0 امتياز
چشمه هاي معدني و آبگرم هاي اروميه :
چشمه معدني هفتابه
چشمه معدني هفتابه حدود 50 كيلومتري جنوب غربي اروميه در دهستان مرگور و يك كيلومتري شرق دهكده هفتابه قرار دار. حوضچه طبيعي در كناره بستر رود به وجود آمده و با تكه سنگهاي بزرگي از رودخانه جدا شده است .
چشمه قينرجه
اين چشمه در 27 كيلومتري جاده اروميه سلماس و 7 كيلومتر بهد از كارخانه قند واقع شده است . وآب آن از دو محل خارج مي شود.
آبگرم ايستي سو
اين آبگرم در 69 كيلومتري جاده اروميه - سلماس واقع شده و آب آن از چندين نقطه در دامنه تپه اي از زمين خارج مي شود و حوضچه هاي طبيعي جالبي را به وجود آورده است روي يكي از حوضچه ها اطاقكي ساخته اند كه اغلب زنان از آن استفاده مي كنند.
چشمه معدني زنبيل
چشمه زنبيل در 36 كيلومتري شمال شرقي اروميه در شرق سپرغان و در پايه دامنه شرقي كوه زنبيل در دهستان نازلو چاي واقع شده است . چشمه حوضچه طبيعي دايره اي شكل به قطر 4 متر و عمق 20 تا 25 سانتي متر را تشكيل مي دهد و گاز از كف آن به طور دائم خارج مي شود مقدار آب اين چشمه در حدود 10 ليتر در ثانيه است اطراف حوضچه راسنگ گذاري كرده اند و رسوب اكسيد آهن روي تكه سنگهاي اطراف حوضچه مشاهده مي گردد.
چشمه زندان سليمان
چشمه آب معدني زندان سليمان بين احمد آباد عليا و كوه زندان در شهرستان مياندواب واقع شده و حدود 1980 متر از سطح دريا ارتفاع دارد. از ميان چشمه هاي گوگردي دو چشمه در قسمت غربي كوه زندان قرار دارد كه اهالي محل از آن براي استحمام استفاده مي كنند حوض يكي از اين دو به شكل مستطيل و به اندازه 2/20*4/35 متر است و نيم متر عمق دارد . آبدهي اين چشمه يك ليتر در ثانيه است و پس از خروج از حوض با فاصله تقريبا 50 متري در زمين فرو مي رود. چشمه دوم تقريبا در فاصله 16 متري غربي چشمه اول قرار دارد حوض آن بيضي شكل و طبيعي و قطرش 6/3 و 5 متر است عمق اين چشمه متفاوت و حداكثر 60 ثانتيمتر است . در اين ناحيه مظهر هاي ديگري نيز وجود دارد كه آب آنها پس از عبور از سطح زمين رسوبهاي سفيد كربنات و منيزيم باقي مي گذارد كه حتي از دور به صورت مسير هاي سفيد رنگ ديده مي شود . آب اين چشمه ها جزو آبهاي سولفوره است كه داراي مصارف درماني دردهاي مفصلي و روماتيسمي است.
چشمه معدني ويشليق
چشمه معدني ويشليق در 500 متري جاده خاكي منشعب از 12 كيلومتري جاده خوي - تبريز قرار دارد . مظهر چشمه ويشليق در دامنه جنوبي و در حدود 10 متري پاي تپه قرار گرفته است
چشمه معدني ايواوغلي
اين چشمه در شمال شرقي خوي و در قسمت جنوبي جاده دهكده ايواوعلي واقع شده اند و از دو محل نزديك به هم از زمين خارج مي شوند
چشمه معدني بولاغ بيلوار
دهكده بيلوار در شمال شرقي خوي واقع شده است و شور بلاغ در حدود 700 متري جنوب دهكده در پاي يك تپه رسوبي خاك رسي در كناره راست بستر رودخانه قرار دارد آب از پاي تپه از زمين خارج مي شود و حوضچه طبيعي كم عمقي را تشكيل مي دهد كه تقريبا بيضي شكل است و دو قطر آ به ترتيب 2 و 3 مترمي باشد
چشمه معدني زارعان ( زواران )
دهكده زارعان در شمال غربي بيلوار واقع شده و فاصله اين دو از طريق دهكده بزندي 5 كيلومتر است . در 4 كيلومتري غربيدهكده چشمه معدني زارعان قرار گرفته و در محل به نام قيز مشهور است
چشمه معدني كلوانس
3 كيلومتر بهد از چشمه دسته دره دهكده قوروچك عليا قرار دارد و 5 كيلومتر بعد از آن دهكده شوريك واقع شده است چشمه كلوانس در جنوب غربي دهكده كلوانس قرار دارد چشمه در كنار غربي دره كوچكي كه شمالي - جنوبي است قرار گرفته است
چشمه معدني دسته دره
اين چشمه در شمال غربي خوي واقع شده و از مظهر آن تا پاي دامنه سنگهاي آهكي و چند تكه سنگ سيلابي تشكيل شده است .
چشمه معدني شگفتي
اين چشمه در دامنه جنوبي كوههاي آق بلاغ و شمال دهكده شگفتي در منطقه سيه چشمه واقع شده است .
چشمه معدني ميناس
چشمه ميناس در روستاي ميناس ( جنوب شرقي سلماس ) واقع شده است .
چشمه صدقيان
دهكده صدقيان در شمال شرقي سلماس واقع شده است . مظهر آب و حوضچه طبيعي آن به صورت مثلث متساوي الاضلاع با ضلع 75 سانتي متر و عمق 40 تا 50 سانتي متر است
چشمه قره شعبان
دهكده قره شعبان در 6 كيلومتري جاده خوي - تبريز واقه شده است و در يك كيلومتري جنوب آن تچه اي وجود دارد كه بالاي آن امامزاده اجاق قرار گرفته است اهلي روستا چشمه را با خاك وسنگ كور كرده اند صداي آب از زير زمين هنوز هم به گوش مي رسد
چشمه معدني نوايي
دهكده نوايي در شمال شرقي خوي و 9 كيلومتري جاده خوي - تبريز واقع شده است و چشمه معدني نيز در كنار آن قرار دارد . مظهر چشمه معدني نوايي در كناره شرقي بستر رودخانه واقع شده است
آبگرم قارنجه
اين چشمه در 5 كيلومتري دهكده قارنجه در دره اي نام دره رودخانه آغ چاي قرار گرفته است
چشمه معدني خان
چشمه معدني خان در 41 كيلومتري جنوب غربي خوي در ناحيه خان واقع شده است . مظهر اصلي آن يك حوضچه طبيعي كوچك مثلثي شكل را به وجود آورده كه راس آن به طرف رودخانه مجاور است
چشمه معدني رازي
در كنار دهكده رازي ( 6 كيلومتري قطور ) قرار دارد آب با گاز از مظهر چشمه بيرون مي جهد و رسوب اخراجي اكسيد آهن بر جاي مي گذارد.
آبگرم شوط آباد
روستاي شوط آباد در 27 كيلومتري جنوب شرقي ماكو واقع شده است 2/5 كيلومتر بعد از شوط آباد تپه اي وجود دارد كه آب گرم از بالاي آن خارج مي شود مظهر اصلي چشمه را يك حوضچه طبيعي به شكل كثير الاضلاع غير منتظم تشكيل ذشده است .
آبگرم باش كندي
چشمه آبگرم باش كندي در فاصله دو كيلو متري روستاي باش كندي و 13 كيلومتري جاده ماكو - بازرگان واقع شده است در اين ناحيه دره وسيعي وجود دارد كه غربي شرقي است و چشمه آب گرم در سمت راست بستر رودخانه و دامنه ارتفاعات آهكي جنوب دره قرار گرفته است.
چشمه معدني عرب ديزج
در 300 متري دهكده اي به همين نام در اطراف ماكو است در اين محل دو چشمه وجود دارد كه يكي از آنها در پايه كوه كم ارتفاعي واقع شده و مقدار آب آن خيلي زياد است و به طرف جنوب جريان دارد و ديگري به فاصله تقريبا 100 متري جنوب شرقي چشمه اول قرار گرفته است و سپس با آب چشمه اول يكي مي شود و به طرف جنوب جاري مي شود.
سمبوليسم عدد نه در ميان توركان – توحيد ملك زاده ديلمقاني
یازار : TTOTT | بؤلوم : ادبي و فرهنگي
+0 امتياز
در طول تاريخ، اعداد به انحاء مختلف انسان ها را به خود مشغول داشته و در اين باره انسان ها نيز به تخيل و سمبوليزه كردن آنها پرداختنداند. اعدادى مانند ۲ ، ۳ ، ۴، ۷، ۹ ، ۱۲ ، ۱۳ ، ۴۰ از جمله اين اعداد هستند. در اين ميان عدد ۹ در ميان توركان باستان و توركان معاصر از اهميت فراوان برخوردار بوده و اصولاً زندگى توركان بر مدار نه بوده است.
دقيقاً علت تقدس عدد نه در ميان توركان مشخص نيست شايد زاده شدن انسان پس از نه ماه و نه روز پس از انعقاد نطقه علت اين امر باشد. به فرض صحيح بودن اين تئورى مى توان حدس زد توركان از باستان ترين ايام تا حال توانسته اند با تشخيص نوعى نظم در طبيعت با درك پريوديك بودن اين نظم حول عدد ۹ آشنا شده و آنرا به عنوان يك عدد مقدس در ميان توركان تعميم دهند. با مطالعه ى تاريخ تمدن توركان از توركان باستان تا همين اواخر در مى يابيم اهميت عدد ۹ همچنان در طول تاريخ پابرجا بوده است.
۱ – اولين تمدن شناخته شده جهان از آن سومريان پروتورك مى باشد. طبيعى است عدد مقدس ۹ نيز در ميان توركان سومرى رايج باشد. مثلاً در ميان سومرى ها در هر برج دروازه ايشتر (الهه ى عشق از مصدر ايسته مك ) ۹ رديف حيوان نقش گرديده بود. شامل گاوهاى زرد طلايى با يال ها و منگوله هاى آبى و شاخهاى سبز ، شيرهاى زرد رنگ با خال هاى سفيد كه همه در زمينه اى آبى نقاشى شده بودند. مى دانيم شاخ از مظاهر قدرت آسمانى توركان و رنگ آبى رنگ تقدس در ميان جوامع تورك محسوب مى شود.
۲ _ در ميان قبايل تورك ساكن توركستان به قبيله دوققوز اوغوز نيز برمى خوريم. قبايل اوغوز مركب از ۲۴ قبيله از دوققوز اوغوز ها منشعب شده اند. در كتيبه هاى اورخون در ميان دوققوز اوغوزان از مراسم يوغ (عزادارى) به مناسبت مرگ آلپ ارتونقا كه در شاهنامه افراسياب خوانده شده ياد شده است.
۳ _ در كتاب وزين دده قورقود شاهكار ادبى توركان نيز عدد ۹ به نحو بارزى ديده مى شود. در داستان « قازان بگ اوغلى اوروز بگين توتساق اولدوغى بويى بيان ائده ر خانيم هئى » از كتاب دده قورقود داريم:« بير گون اولاش اوغلى قازان بگ يئرينده ن تورميشدى قارا يئرين اوزه رينه اوتاق لارين تيكدير ميشدى. بين يئرده ايپك خالچاسى دؤشنميشدى. آلا سايودن گؤك يوزينه آشانميشدى. توقسان تومن گنج اوغوز صؤحبتينه ديريلميشدى. آغزى بؤيوك خومره لر اورتاليغا سالينميشدى . توققوز يئرده بادييه لر قوريلميشدى. آلتون آياق صراحيلر ديريلميشدى. توققوز قارا گؤزلى اؤرمه ساچلى، اللرى بيله گينده ن قينالى، بارماق لارى نيگارلى ، بوغازلارى بير قاريش كافر قيزلارى آل شرابى آلتون آياغا قالين اوغوز بگلرينه گزديره ر لردى» در اين متن دختران نه گانه با جامهاى شراب ديده مى شود.
۴ _ در اعتقاد شامانيسمى توركان باستان « باى اولگن » بر بلند ترين نقطه ى آسمان نهم بر قله كوه قرار گرفته است.
۵ _ در كتاب وزين ديوان لغات الترك نوشته محمود كاشغرى اولين توركولوژ جهان در ماده ى توققوز توغلوق خان چنين آمده است: « خاقان و ملك داراى توققوز توغ يعنى داراى نه درفش و بر نه درفش چيزى نمى افزايند و هر چند كه ولايت و مقام بيشتر شود به همان نه فال نيك گيرند و شگون دارند. و اين علم ها و درفش هاى نه گانه را از ديبا يا حرير نارنجى رنگ سازند نيكو فالى را».
۶ _ امير تيمور كه به حق وارث امپراطورى فرهنگى _ سياسى توركان بود نيز به رسم اجدادش عدد نه را مقدس مى شمرد. وى پس از فتح دمشق از مردم تحف و هدايايى جمع كرد و اين تحف را « دو قوزات » يعنى نه تا از هر جنس مى ناميد.
۷ _ در ديرين ترين متن ادبى مغولان كه خويشاوند فرهنگى توركان هستند چنين آمده است: « چنگيز رو به آفتاب مى نمود و كمربند خود را بر گردن انداخته و كلاه را در دست گرفته به سينه خود مى زد و نه بار در برابر آفتاب سجده مى كرد و سپس جرعه افشانى و نيايش مى نمود». درباره تاريخچه ى جرعه افشانى در ميان توركان و سمبوليسم آن مقاله ديگرى در دست تهيه است. اين رسم ديرين تركان در ميان يونانى ها و فارس ها نيز رسوخ كرده است.
۸ _ در تاريخ جهان آرا كه درباره ى امپراطورى آذربايجان دوره ى شاه اسماعيل خطايى نوشته شده داريم: « اويماق مغول نه نفرند بدان جهت توركان عدد توقوز را معتبر دانند. گفتنى است اويماق تاتارها نيز هشت نفر بود بدين جهت عدد هشت نيز به مثابه ى سمبول توركان تاتار انتخاب شده بود. محمد امين رسول زاده بانى جمهورى آذربايجان پرچم رسمى آذربايجان را منقوش به ستاره هشت پر نمود چرا كه تا چندى پيش تركان آذربايجان در ميان روسها به تاتار مشهور بودند. ستاره هشت پر در ميان ايلاميان پروتورك نيز اهميت داشت و ساختمان كاخ خورشيد نادر در كلات كه هنوز هم موجود است بصورت هشت گوش ساخته شده است. مى دانيم نادر شاه افشار داراى شعور ملى بوده و به ترك بودن خود افتخار مى كرده است.
۹_ امپراطورى ايلخانى نيز كه تمام آسيا را تحت تسلط خود گرفته بود نيز عدد نه را عددى مقدس مى شمرد مثلاً قوبيلاى تمام هدايا را با مضربى از عدد ۹ دريافت مى كرد. ماركوپولو سياح ونيزى كه به اين مساله اشاره كرده است همچنين مى نويسد: « سارق در ميان تركان اگر مستحق مرگ نباشد جزايش چوپ و فلك مى باشد مى تواند مجازات خود را بازخريد كند. در اين صورت بايد نه برابر قيمت شى مسروقه را بپردازد.».
۱۰ _ سپاه مغول در جنگى كه به قصد حمله به ارمنستان در سال ۱۲۴۱ م انجام دارند پس از پيروزى بر دشمن از هر پيكر افتاده دشمن يك گوش كندند و نه كيسه بزرگ را از آن انباشتند.
۱۱ _ در ميان توركان توركمن نيز همين رسم ديده مى شود مثلاً مهريه دختران تركان بر مدار نه بود « دو نه طلا، سه نه طلاو…» دخترخان و طورها و ساير اعيان تا نود دوقوز طلا بر قرار مى شد.
۱۲ _ در كتاب نفيس « سنگلاخ » كه در عهد نامه نادر شاه نوشته شده داريم: « بعضى از مورخين هم عدد اولاد يافت را نيز كه ابوالترك است نه شمرده اند. هديه و پيشكش را از هر جنس كه باشد نه نه ترتيب مى دهند لهذا هديه و پيشكش را نيز بالمجاز «توقوز» نامند. و موافق شرع نبوى نيز مزيت عدد نه عدد ديگر وضوح دارد زيرا كه عدد اسماء حسنى الهى نود و نه است» در همانجا ذيل لغت توقوز اتابك داريم:« كنايه است از آبا علوى كه عبارت از نه فلك باشد».
۱۳ _ طرخان از جمله القاب مهم در سيستم اجتماعى تركان بوده كه دارنده اين لقب از «نه» امتياز برخوردار بود. نام پدر معلم ثانى افتخار فلسفه ترك حكيم ابونصر فارابى ، محمد طرخان بوده است.
۱۴ _ در پرچم رسمى تركان چچن نيز گرگى با نه ستاره در اطرافش ديده مى شود.
۱۵ _ در ميان درياچه اورميه جزيره اى به نام « دوققوزلار » ديده مى شود و در خود شهر اورميه يخ خانه اى به نام دوققوز پله وجود دارد.
۱۶ _ در ميان توركان قاجار نيز عدد ۹ از اهميت برخوردار بود بطوريكه به مناسبت ورود مظفرالدينشاه از اروپا به سرحد نه طاق نصرت به افتخار وى برپا داشتند.
۱۷ _ رسم تقديس عدد نه به ميان يونانيان نيز رسوخ يافته است. اين رسوخ بى شك از طريق توركان اسكيت انجام يافته است بطوريكه در اساطير يونان « هيدرا » مار نه سرى است كه به دست هركول كشته مى شود.
۱۸ _ در اشعار ظهير فارابى نيز داريم: نه كرسى فلك نهد انديشه زير پاى تا بوسه بر ركاب قيزيل ارسلان زند
توحيد ملك زاده ديلمقاني
منابع
۱. ساندرز.ن.ك.، بهشت و دوزخ در اساطير بين النهرين ، اسماعيل پور، ابوالقاسم ، نشر فكر روز، تهران چاپ اول ۱۳۷۳ ص ۶۳
۲. كؤپرولو، فؤاد ، تورك ادبياتى تاريخى، استانبول ۱۹۸۱، ص ۴۹
۳. گونئيلى، حسين .م. دده قورقود كيتابى و دده قورقود كيتابندا سؤزلر آدلار تهران ۱۳۷۸، ص ۱۲۷
۴. الياده، ميرچا، رساله در تاريخ اديان ، جلال ستارى ، تهران ، سروش ، چاپ اول ۱۳۷۲، ص ۷۶
۵. كاشغرى ، محمود، ديوان لغات الترك ، دبير سياقى ، تهران ۱۳۷۷ ، ص ۴۹۱
۶. زياده، دمشق در عصر مماليك ، جمال الدين اعلم ، تهران ۱۳۵۱ ، ص ۳۲
۷. پليو، پل ، تاريخ سرى مغولان ، شيرين بيانى ، تهران ۱۳۵۰ ، ص ۳۸
۸. غفارى قزوينى ، قاضى احمد ، تاريخ جهان آرا، ص ۴۰
۹. اوتر ، ژان، سفرنامه ژان اوتر عصر نادر شاه ، دكتر على اقبالى ، تهران چاپ اول ۱۳۶۳
۱۰. ماركوپولو ، سفرنامه ماركوپولو ، با مقدمه جان ماسفيلر، جيب الله صحيحى تهران ۱۳۵۰ ، ص ۱۳۹
۱۱. همان ، ص ۹۲
۱۲. ويلتس ، دوراكه ، سفيران پاپ به دربار خانان مغول، مسعود رجب نيا، چاپ اول خوارزمى ، ۱۳۵۳ ، ص ۶۹
۱۳. ميرپنجه ، سرهنگ مير اسماعيل ، خاطرات اسارت روزنامه سفرخوارزم و حيوه ، تهران ۱۳۷۰ ، ص ۱۲۸
۱۴. استرآبادى ، سنگلاخ، ص ۱۱۹
۱۵. همان ، ص ۱۲۰
۱۶. فيضى الهى وحيد ، دكتر حسين ، مجله شكار و طبيعت شماره ۵۱
۱۷. مليچك ، روزنامه خاطرات عزيز السلطان ( مليجك ثانى) ج اول ، تهران ۱۳۷۷ ، ص ۲۹۳
۱۸. ساندروز ص ۴۷