تراختور آذربايجان - پيروزي
یازار : TTOTT | بؤلوم : اِدمان (ورزش)
+0 امتياز
فراخواني
آيا ميدانستيد برخيها واژههاي زير را كه همگي فرانسوي هستند فارسي ميدانند؟
یازار : TTOTT | بؤلوم : تاريخي و اجتماعي
+0 امتياز
آسانسور، آلياژ، آمپول، املت، باسن، بتون، بليت، بيسكويت، پاكت، پالتو، پريز، پلاك، پماد، پوتين، پودر، پوره، پونز، پيك نيك، تابلو، تراس، تراخم، نمبر، تيراژ، تور، تيپ، خاويار، دكتر، دليجان، دوجين، دوش، دبپلم، ديكته، رژ، رژيم، رفوزه، رگل، رله، روبان، زيگزاگ، ژن، ساردين، سالاد، سانسور، سراميك، سرنگ، سرويس، سري، سزارين، سوس، سلول، سمينار، سودا، سوسيس، سيلو، سن، سنا، سنديكا، سيفون، سيمان، شانس، شوسه، شوفاژ، شيك، شيمي، صابون، فاميل، فر، فلاسك، فلش، فيله، فيبر، فيش، فيلسوف، فيوز، كائوچو، كابل، كادر، كادو، كارت، كارتن، كافه، كاميون، كاموا، كپسول، كت، كتلت، كراوات، كرست، كلاس، كلوب، كليشه، كمپ، كمپرس، كمپوت، كمد، كميته، كنتور، كنسرو، كنسول، كنكور، كنگره، كودتا، كوپن، كوپه، كوسن، گاراژ، گارد، گاز، گارسون، گريس، گيشه، گيومه، لاستيك، لامپ، ليسانس، ليست، ليموناد، مات، مارش، ماساژ، ماسك، مبل، مغازه، موكت، مامان، ماتيك، ماشين، مانتو، مايو، مبل، متر، مدال، مرسي، موزائيك، موزه، مين، مينياتور، نفت، نمره، واريس، وازلين، وافور، واگن، ويترين، ويرگول، هاشور، هال، هالتر، هورا و بسياري از واژههاي ديگر.
تابلوهاي تبليغات شهري بر بدنه 50 دستگاه تاكسي تبريز
+0 امتياز
Bilgipolis: مهندس نوين بااعلام اين مطلب افزود: طرح نصب تابلوهاي تبليغات شهري بر روي تاكسيهاي تبريز ، به عنوان يكي از مهمترين مصوبات شوراي عالي ترافيك كشور ، با رونمايي از 50 پانل تبليغاتي به طور آزمايشي در سطح شهر تبريز به مرحله اجرا در ميآيد.
وي در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به جزئيات اين طرح افزود: اين طرح با هدف همسانسازي تبليغات محيطي و شهري ، استفاده بهينه از بدنه تاكسيها در تبليغات محيطي و نيز كمك به درآمدزايي جنبي رانندگان تاكسي از سوي شهرداري تبريز در دستور كار قرار گرفته و با انجام رژه عمومي 50 دستگاه تاكسي مجهز شده به اين تبلوها ، از صبح فردا در شهر تبريز عملياتي خواهد شد.
مهندس نوين در خاتمه از برنامهريزي شهرداري تبريز براي تعميم و پوشش كلي اجراي اين طرح در آينده نزديك بر روي تمامي تاكسيهاي شهر تبريز خبر داد.
به گفته شهردار تبريز بخش اعظمي از درآمدهاي حاصله از اين مكانيزم تبليغاتي به راننگان تاكسيهاي درونشهري تبريز اختصاص خواهد يافت.
درياچه اروميه
+0 امتياز
درياچه اروميه
در يكي دو سال اخير، بيش از ۲۰ مقاله درباره كاهش بياندازه آب درياچه اروميه و پيشروي كرانهها به سوي دريا، در روزنامههاي پايتخت و جرايد آذربايجان غربي و شرقي انتشار يافته و علل و عوامل متعدد و متفاوتي نسبت بدين پديده ناگوار ابراز گرديده و اظهار نگراني شده است.
- در يكي دو سال اخير، بيش از ۲۰ مقاله درباره كاهش بياندازه آب درياچه اروميه و پيشروي كرانهها به سوي دريا، در روزنامههاي پايتخت و جرايد آذربايجان غربي و شرقي انتشار يافته و علل و عوامل متعدد و متفاوتي نسبت بدين پديده ناگوار ابراز گرديده و اظهار نگراني شده است.
در سال ۱۳۴۸، حسين برزگر، كتابچهاي با عنوان «درياچه رضائيه» در اروميه به چاپ و نشر رسانيده و در گفتار آب هاي «جاري رويه زمين» چنين نگاشتهاند:
«… در مدت چهار ماه از سال، ۱۱ رشته رود نسبتاً بزرگ پرآب، با جرياني تند وارد درياچه ميشود كه از لحاظ مقدار آب در حد نخستين قرار دارند. به شرح زير:
تلخرود از تبريز، دهخوارگان رود از آذرشهر، صوفي رود از مراغه، مروي رود از مراغه، زرينه رود از مياندوآب، سيمينهرود از مياندوآب، قادررود از مهاباد، باران دوز از رضائيه، برده سور رود (شهرچاي) از رضائيه، نازلي رود از رضائيه، رولارود از سلماس.»
دكتر رحيم هويدا نيز در كتاب «جغرافياي چيچست يا درياچه رضائيه» مينويسد:
«… در حدود ۳۰ رودخانه بزرگ و كوچك از چار جانب بدان وارد مي شود.» (ص۲۷)
اينك چهارجانب درياچه اروميه را بررسي مي كنيم تا ببينيم چگونه و چه مقدار آب از رودخانههاي نامبرده بالا، به درياچه فرو مي ريزد. در سرتاسر جانب شمال درياچه اروميه، شهرهاي صوفيان، شبستر و طسوج در دامنه كوههاي ميشو قرار دارند كه هيچ كدام از اين شهرها رودخانه ندارند. آب مشروب و زراعي مردم از قنوات و چشمهها تامين مي شود. در فصل بهار و بر اثر ذوب برفهاي كوهستان و بارش بارانها در نقاط مختلف و زمينهاي هموار كرانه درياچه، بركه هاي بزرگي از آب زه كشكي پديد مي آيد كه در اصطلاح محلي آنها را شند مي نامند. اهالي آبادي پهناور و سرسبز شندآباد در جنوب شبستر از اين بركه ها برخوردارند.
دكتر جمشيد جداري عيوضي، استاد گروه جغرافياي دانشگاه تهران در نشريه شماره ۱۸ انتشارات جغرافيائي ( مهرماه ۱۳۶۱) مقاله مفيد و مفصلي با عنوان «دو كوير كبودان» به قلم آورده و چنين نگاشته است:
«… در سواحل پست درياچه به ويژه در مقابل جلگه هاي مصبي، به جز شمال شرق، بلافاصله بعد از حريم درياچه، باغ ها و زمين هاي مزروعي قرار گرفته است. اما در گوشه شمال شرق (در فاصله بين بندر شرفخانه در شمال، آبادي داشكسن در جنوب) بعد از حريم درياچه، جلگه كويري وسيعي قرار گرفته كه به سمت شرق تا نزديكي هاي تبريز كشيده شده است. اين جلگه كويري نام مخصوصي ندارد. مردم آبادي هاي مجاور زمين هاي كويري را شوره زار و باتلاق مي گويند. وسعت كوير بالغ بر ۱۵هزارو ۹۰۰ كيلومتر مربع و نزديك به ۸۴۸ كيلومتر مربع آن در معرض طغيان هاي درياچه قرار مي گيرد. محور طولي كوير حدود ۵۰ كيلومتر و جهت آن از شمال شرقي به جنوب غربي است. پهناي متوسط آن ۳۲ كيلومتر مي باشد. ارتفاع مطلق سطح كوير در گوشه شرقي ۱۳۰۰ متر مي باشد و مركز كوير كه هم سطح درياست حدود ۲۵ متر پست تر از قسمت شرقي است. فرازاي درياچه ۱۲۷۵ متر است. كوير كبودان چشمگيرترين تضاد را نه تنها در حوضه درياچه اروميه بلكه در تمام سرزمين آذربايجان به وجود آورده است.
آبهاي جاري رودهايي كه از ارتفاعات شرقي (توده سهند) سرچشمه مي گيرد به تلخه رود پيوسته و در نزديكي آذرشهر به طور مستقيم به درياچه يا باتلاق هاي ساحلي مي ريزد. به اين ترتيب از طرف مشرق هيچ رودي به سطح كوير نمي رسد.
رودهايي كه از سمت شمال به سمت جنوب جريان دارند، قبل از رسيدن به كوير در سطح مخروط افكنه هاي بزرگ به شاخه هاي متعددي تقسيم مي شوند و به مصرف آبياري باغ ها و زمين هاي مزروعي مي رسد. آب تمام رودهايي كه از سمت شمال و شمال شرقي به حوزه مي رسد، داراي مقادير زيادي نمك است. آجي چاي بزرگ ترين رود اين حوضه با بريدن چند گنبد نمكي در مسير خود بيشتر از همه در تشكيل خاك هاي شور و حتي شوري فوقالعاده درياچه موثر است.
حسين. بابك، در فصل پنجم كتاب سيماي بناب، تحت عنوان منابع آب آوردهاند:
« … در سمت غرب بناب رسوبات درياچه اي شامل سيليست، نمك و رس منطقه را پوشانده و با توجه به نفوذ پذيري كم آبهاي سطحي، موجب ايجاد باتلاق و شوره زار در اين منطقه گرديده است.»(ص۴۱)
«صوفي چاي: يكي از رودخانه هاي نسبتا پرآب حوضه آبريز درياچه اروميه است. از اين رودخانه تعداد ۱۲ نهر در دشت بناب منشعب و اغلب آباديهاي واقع در اين ناحيه را مشروب مينمايد. مازاد آب آن از طريق روستاي قراچيق به درياچه اروميه مي ريزد. اراضي اين روستا به علت نفوذ پذيري كم، نمي تواند تمام آبها را منتقل نمايد. در نتيجه اغلب اراضي آن به صورت باتلاق و شوره زار در آمده است.» (سيماي بناب- ص ۴۷)
در تاريخ مراغه نوشته يونس مرواريد آمده است:
«حوزه دشت مراغه و بناب تواماّ در حدود ۳۴۰ كيلومتر مربع وسعت دارد كه از اين مقدار حدود ۴۰ كيلومتر مربع آن را زمينهاي شورهزار باتلاقي تشكيل ميدهد. زمينهاي شورهزار اطراف درياچه اروميه كه در حدود ۴۰ كيلومتر مربع است از نظر زراعت و مخزن آب هيچگونه ارزشي ندارند.» (ص ۱۹)
سمت دشت عجب شير در حدود ۸۰ كيلومتر مربع وسعت دارد كه مقدار ۱۰ كيلومتر از آن شورهزار باتلاقي است.
حوزه دشت ملك كندي در حدود ۳۸۰ كيلومتر مربع ميباشد كه ۸۰ كيلومتر آن را زمينهاي شوره زار باتلاقي و بقيه را زمينهاي قابل استفاده كشاورزي تشكيل ميدهد.» ( تاريخ مراغه- ص ۲۱)
اين نوشته ها از اوضاع زمينشناسي كرانه هاي شمالي و شرقي درياچه اروميه خبر مي دهند و مقدارآب رساني رودها بدان درياچه را ارائه مي نمايند. جانب جنوبي درياچه هم فرقي با اوضاع و آثار شمال و شرق ندارد.
مقاله «كوير كبودان» چنين پايان مي يابد:
« … در جنوب درياچه اروميه در جلگه رودگدار نيز كويرهاي كوچكي وجود دارد. تشكيل اين كويرها در اثر عدم زهكشي است كه به مرور سبب تراكم نمك در خاك گرديده است. اين زمينها ۱۰ الي ۲۵ متر بالاتر از سطح فعلي درياچه قرار دارند. به اين سبب با ايجاد يك شبكه زهكشي مناسب مي توان آب آن ها را به درياچه هدايت كرده، از توسعه كوير جلوگيري به عمل آورد.» دكتر رحيم هويدا، درباره رودهاي جانب جنوب درياچه، مرقوم مي دارند:
زرينه رود (جغتو): در جنوب درياچه اروميه با تشكيل دلتاي باتلاقي بسيار وسيعي وارد درياچه ميشود. زرينه رود مانند اكثر رودخانههاي ايران در دو ماه اسفند و فروردين بر اثر آب شدن برفهايا بارانهاي فصلي پرآب است، ولي در ساير فصول كم آب بوده و كفاف احتياجات زراعت هاي اطراف مسير خود را به خصوص در قسمت هاي فعلي نمي دهد. (ص ۴۳)
سيمينهرود: از سمت غربي نقده گذشته با تشكيل دلتاي عريض باتلاقهاي كناري در سمت جنوبي درياچه به آن وارد مي شود. آب سيمينهرود كمتر از زرينه رود است. به علت منظم نبودن آب اين رودخانه، مخصوصا كاهش فوق العاده دُپي آن در موقع كاهش آب كمتر از يك متر مكعب در ثانيه ميباشد.» (ص ۴۹)
در نقشه سياحتي استان آذربايجان غربي، نشريه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تهيه شده در شركت كارتوگرافي و چاپ تهران نقشه، سرزمين هاي كرانه جنوبي درياچه اروميه از بندر حيدرآباد تا غرب بناب كوير و شوره زار ترسيم شده و رودهاي گدار (قادرچاي)، سيمينهرود، زرينهرود را نه به درياچه، بلكه وارده به باتلاقها نشان داده اند.
بدين ترتيب، درياچه اروميه از جانب شمال و جنوب و شرق هيچ گونه آب رودخانه دريافت نمي دارد. فقط از جانب غرب، رودخانههاي: نازلو، شهرچايي، باراندوز اروميه و زولاچاي سلماس آب هاي سطحي و بدون نمك قابل شرب را وارد درياچه مي نمايند. افزون بر رودخانه هاي مذكور، سفره هاي زيرزميني اروميه و سلماس، بزرگترين و بيشترين ذخاير آب منطقه بوده و ريزش آنها آب هاي درياچه را افزايش ميدهد و در كرانههاي غربي بدون ايجاد كوير، باغ ها و كشتزارها پديد مي آورد.
دكتر جمشيد عيوضي مينويسد:
«نوار شورهزار پيرامون درياچه، در جلگههاي مصبي عرض آن زياد است. به ويژه در جنوب شرقي و شمال شرقي به چند كيلومتر ميرسد. اما در شمال و مغرب از چند ده متر متجاوز نيست.»
حسين برزگر، اطلاعات بيشتري ارائه ميدهد:
«… بارها مشاهده شده كه در بعضي از ايام خشكسالي آذربايجان، ناگهان و برخلاف انتظار، آب درياچه افزايش قابل توجهي پيدا كرده است. به طور كلي بايد قبول كرد كه همواره ارتباط مستقيمي بين ميزان بارش فلات ارمنستان و افزايش آب درياچه وجود دارد. در بعضي از جزاير ميان درياچه، چشمه هاي بزرگ كوچك آب شيرين وجود دارد كه مسلم است منابع آن ها در زير طبقات اوليه كف آن قرار گرفته كه امكان اختلاط آبهاي شور و شيرين را با هم نمي دهد. همچنين رقت آب در ساحل كوهستاني شمال غربي است (سلماس). با وجود اين كه هيچ گونه رود بزرگ پرآبي در آن ناحيه به درياچه نمي ريزد. علت آن جز وجود چشمههاي آب شيرين كف درياچه چيز ديگري نمي تواند باشد. منتهي چون در اين قسمت عمق درياچه بيشتر مي باشد، نيروي چشمه هاي مذبور، قدرت آن را ندارند كه فوران آب شيرين را به بالاتر از سطح آب بفرستند. اما در يكي از همين چشمهها كه در سمت جنوبي جزيره سنگي واقع در شمال «سنگ كاظم» قرار دارد در ارديبهشت ماه هر چند ثانيه آب هاي شفاف از سطح آب درياچه فوران نموده دوباره به سطح آب واژگون مي گردند كه از جزيره سنگ كاظم با منظرهاي بسيار شكوهمند و زيبا ديده مي شود. زيباترين كنارههاي خوشمنظر و تماشائي درياچه در سمت شمالغربي و ناحيه مصفاي قراباغ قرار گرفته است.« ( صص ۲۱-۲۹)
اين نوشته ها اطلاعات جامع و نمودار آبگيري درياچه از رودخانه هاي چهارجانبه تا سال ۱۳۵۰ بوده است. ساختار و نموداري كه از هزاره و قرنها پيش پديد آمده و در سده نوزدهم ميلادي جهانگردان بسياري كه از اين درياچه ديدن كردهاند، همين اوضاع كويرزائي و كرانه هاي مردابي شمال و شرق و جنوب درياچه را خاطرنشان ساخته از فراواني آب سواحل غربي و آباداني دهات مجاور آن سخنها رانده اند. از ميان آنها آزمايش هاي آلفرد هيچكاك آمريكائي و گزارش هاي دقيق و پيرامون شمول مورتيس واگنر آلماني قابل تقدير است. نوشته هاي جيمز موريه بي ارزش و افسانه.
جيمز، بيلي. فريزر، در نخستين مسافرت خود به آذربايجان در تابستان ۱۸۲۲ م. به واسطه شيوع بيماري وبا، به اتفاق كلنل مون تيت از تبريز بيرون آمده و به سوي باش قالان، مرز ايران و تركيه رفته و گزارش سفر خود را چنين نگاشته: روز پنجم اوت، به اتفاق كلنل مون تيت براي بازديد از درياچه شاهي اروميه و پيرامونش، تبريز را ترك كردم. نرسيده به شرفخانه به ما آگاهي دادند كه آب درياچه در ۱۲ و ۱۴ سال گذشته خيلي كاهش يافته و سواحل دريا بيشتر به خشكي تبديل شده است. كرانه هاي شوره زار و خشكيده ۵۰۰ يارد وسعت داشت. شرفخانه زماني بندر بوده. امروز دور و بر پرنمك آن به صدها يارد مي رسد. اهالي شمال شرقي درياچه تا شرفخانه اظهار مي دارند در اثر استفاده زياد از آب رودخانه پيش از ورود به دريا كاهش كنوني پديد آمده است. ولي اين علت قابل توجيه نيست. اهالي محل اعتقاد دارند كه يك جانور عظيم الجثه هر چند گاهي به كنار دريا ميآيد و آب ها را به كام خود ميكشد. رودخانه آجي چاي كه از تبريز مي گذرد، مقادير زيادي خاك رس و شن و گياه پوسيده در مسير خود به كرانه هاي درياچه گسترده و بستر ميسازد. (ص ۳۲۲- ۳۲۳)
همين جهانگرد از غرب درياچه هم گزارش دارد:
«… در بخش شمال غربي درياچه شاهي، به فاصله ۱۵ ميل از دريا، شهر سلماس در كنار رودي قرار گرفته است كه به سهولت ميتوان در آن قايقراني كرد.»
روبرت. مينان، كاپيتان ارتش بمبي و عضو انجمن شاهي آسيائي، روز اول آوريل ۱۸۳۰م. از تبريز به خسروشاه و اسكو رهسپار شده و در ادامه سفر از نخستين ديدار خود از امواج پشت در پشت درياچه در دهخوارگان سخن ها رانده است. او مينويسد: ۱۶ميل آن سوتر از دهخوارگان، به دره تنگي رسيديم: جويبارهاي چندي آبهاي لجن دار را آرام آرام به سوي درياچه سرازير مي كرد. از زمينهاي دهكده خفيه چشمههاي آب آهندار مي جوشيد. از اين دهكده در حاشيه درياچه، سنگهاي معروف«مرمرتبريز» تهيه مي شود. به فاصله دو ميل از كرانههاي درياچه، در زمين هاي باتلاقي و شوره زار غرب دهكده، ني زارهاي وسيعي روئيده است.
درياچه اروميه شگفتيها دارد. با اين كه آب هاي ۱۴ رودخانه بدان ميريزد، ظاهرا افزايشي نشان نمي دهد. ولي كاهش آبهاي دريا مسلم و آشكار است. اين درياچه سه برابر اقيانوس نمك دارد. تبخير آبها بيش از آبگيري و ذخاير آن است.
درياچه اروميه ۸ يا ۱۰ جزيره دارد. درختان فراواني كه در آن جزاير رشد يافته اند. سوخت شهر تبريز و چند شهر ديگر از اين جزاير تهيه مي شود كالائي كه كمياب و پربهاست. از صخرههاي جزاير به ارتفاع ۴۰ پا آب فوران مي كند.
نزديك به غروب آفتاب، تاريكي و خاموشي وحشتناكي بر پهنه و پيرامون درياچه سايه مي افكند. در همين هنگام بود كه قصد گردش پياده در كرانه هاي درياچه كردم، زمين زير پايم گويي كه آبهايش تازه فروكش كرده و هنوز نرم است. ساحل غربي درياچه بلند و مطلوب به نظر مي رسد. حاشيه شمالي آن كم عمق و مردابي است و يك نوار پهن از ماسه دريائي در ساحل شمالي بستر يافته است. در اين صحراي كوير مسافر غريب چنين احساس مي كند كه به امداد و الهام غيبي از بحرالميت ديدن مي كند.» ( ج ۱ ص ۱۸۰ )
مورتيس. واگنر، جهانگرد دانشمند آلماني، در جولاي ۱۸۴۳ م از خوي، تسوج و شبستر به تبريز سفر كرده و در گزارشهاي خود آورده است:
«دوازده ميل از زمين هاي ساحل شمال شرقي درياچه اروميه ياير و لجن زار مي باشد. از شهر تبريز مقادير زيادي نمك به درياچه دارد و دايره اي به وسعت ۲۰۰ ميل را تبديل به گل و لجن كرده است.» ( ج ۱ ص ۹۰)
واگنر، در مسير سفر از تبريز به مراغه نوشته است:
«پيش از اين كه به معادن سنگ مرمر داشكسن برسيم، پانوراماي دشت پرنمك سواحل دريا در منظر چشمان ما قرار گرفت. در بين داشكسن و بناب فقط يك رود باريك به درياچه مي ريخت، ديگر هيچ گونه آبي بدان وارد نميشد. در موقع ترك معادن مزبور، تا آنجا كه مقدور بود، تلاش كردم كه به كرانه هاي آبي بحرالميت ايران نزديك شوم، ولي دشت نمكي و باتلاق هاي آن، بيش از ۵۰ قدم اجازه حركت به من نداد.» ( ج ۱ صص ۱۹۷- ۲۰۰)
م- واگنر، در غرب درياچه از رودخانههاي نازلو و شهر چايي و باراندوز اروميه و زولاچاي سلماس كه از زاب بزرگ سرچشمه ميگيرند. سخنها رانده و قصد داشتند كه از منطقه كردستان حكاري بازديد علمي به عمل آورد، ميسيونرهاي آمريكائي وابسته و مامور روسيه در اروميه، ايشان را از اين نيت بازداشتند. پنجاه سال بعد از م. واگنر، محقق آمريكايي ادوين، رايت، متولد شهر تبريز با سابقه ۱۶ سال گردش پژوهشي در آذربايجان، از خاطرات خود چنين ياد كرده است:
«در سال ۱۸۹۶ م، در دهكده خسروآباد سلماس بودم. زمين لرزهاي در اين سرزمين پرآب اتفاق افتاد، در دهات شرق خسروآباد و- آبهاي زيرزميني در اثر زلزله فوران كرد و از چاهها و چشمهها بيرون ريخت. پايه و ديوار خانهها نم پس داد. بدين سبب اهالي محل موقتاً دهات را ترك كردند تا با ايجاد آب راههاي مناسب، آبهاي گردآمده را به كانالها هدايت نمايند.
(j.N.E.S- VOL:1943,3.p: 185
دو سال بعد از ادوين، رايت، استاد دانشكده مكدولن اكسفورد به نام: ر. ت. گانتر، از طرف انجمن شاهي جغرافيائي لندن ماموريت رسمي يافت كه درياچه اروميه و پيرامومنش را بررسي علمي نمايد.
گانتر با ابراز شگفتي از كاهش و افزايش آبهاي درياچه با تعيين ۸۲ درجه فارنهايت گرما در مردادماه، اثر ميزان تبخير را بيش از آبهاي وارده ميداند. نمك درياچه را ۳/۵ شوري بحرالميت مينگارد. او مينويسد: «در سالهاي اخير ساكنان دهات كرانههاي درياچه در ناحيه سلماس و اروميه از بالا آمدن آب شكايت مي كردند كه گاهي آب از تنورهاي نانپزي آنان بيرون مي زند و بعضي خانهها و زمينهاي كشتشده را آب فرا مي گيرد.»
(j.g- 1899p: 510.)
قبل از سالهاي انقلاب اسلامي، اهالي سلماس همه ساله از اوايل مردادماه تا بيستم آبانماه، براي استفاده از آب دريا و تفريح تابستاني، به دهكده «آغ زيارت» قراباغ واقع در ۲۰ كيلومتري شهر رفته، در كنار دريا چادر ميزدند و چند روزي در آنكرانهها به سر ميبردند. تاكسيها اتوبوسها هم تورهاي روزانه داشتند. كساني كه بعد از آبتني از دريا بيرون مي آمدند، به محض خشكشدن بدنشان، ذرات رسوب نمك در پوست و موهاي آنان نمايان مي شد. براي شستن نمك ها به حوضچههاي آب شيرين كه ۱۰۰ متر بالاتر از چادرها به عمق يك متر و كمي بيشتر كنده بودند، مراجعه نموده با يكي دو سطل آب شيرين از تنشان نمك زدائي مي كردند.
اين پديدهها و پنهان آبها، نياز به تحقيق زمينشناسي و بررسي امور آب و آبياري شهرهاي اروميه و سلماس دارد. درباره اروميه اطلاعاتي ندارم، ولي مختصر مطالعاتي درباره زادگاه خود(سلماس) انجام دادهام كه كوتاه شده آنها را درباره آب و آبياري عرضه مي دارم.
آقاي ابوطالب. مهندس، پاياننامه دكتراي خود را در دانشگاه تهران با عنوان: «منابع آب ايران از نظر توسعه اقتصادي» به قلم آورده و در سال ۱۳۴۴ به چاپ و نشر رسانيده است. در جدول شماره ۶ كتاب مذكور، ضمن ارائه آمار و آثار قسمتي از چاههاي مهم شهرهاي ايران، چاه موتوري شهر سلماس كه در سال ۱۳۴۲ حفر شده، با عمق متوسط ۱۲۰ متر و سطح ايستابي ۷ متر با دبي متوسط ۷۶ ليتر در ثانيه ثبت شده است. بنا به تحقيق مولف، از حيث عمق فقط چاههاي يزد و بندر شاهپور و سلماس به ۱۲۰ متر رسيده اند. بالاترين دُبي چاه هاي ايران را شريف آباد با ۵/۹۱ ليتر در ثانيه داشته، دومين دُبي سلماس ۷۶ ليتر در ثانيه بوده است. از نظر كم ترين سطح ايستابي، چاههاي مرودشت در مقام اول بوده، اردبيل و سلماس از اين لحاظ در مقام دوم مي باشند. ( ص ۴۹)
وزارت آب و برق در سالهاي ۱۳۴۷ و ۱۳۴۸، براي انجام مقدمات پروژه ساختمان سد زولا، گروه مهندسان مشاور آبكاو را مامور بررسي ژئوالكتريكي آبهاي زيرزميني سلماس كرد. در سال ۱۳۴۸ نيزهيئات ديگري را جهت شناسائي آبهاي زيرزميني منطقه سلماس فرستاد.
در قسمتي از گزارش هاي مهندسان مشاور آبكاو آمده است:
«فعاليت هاي زمينسازي(تكتونيك) فنتج به تشكيل شرايط مناسب زمين شناسي و پرشدن فرورفتگي دره مانند از رسوبات دوران چهارم با ضخامت بالنسبه زياد شده است. قسمت غربي منطقه رسوبي از مواد درشت از قبيل قلوه سنگ و شن و ماسه هاي درشت تشكيل شده است كه به تدريج در جهت شرق از ابعاد آنها كاسته شده و به ميزان مواد ريزتر افزوده مي شود.
چندين حلقه چاه در اين منطقه به وسيله افراد مختلف حفر شده است. متاسفانه هيچگونه اطلاعاتي در مورد آنها در دست نيست.كليه آنها به صورت آرتزين مي باشد. از نظرگاه هيدروئولوژي، توجيه مشخصه مهم طبقات غير قابل نفوذ عميق تر، امري است مشكل. چه كيفيت آبهاي زيرزميني حاصله از چاه هاي كم عمق- مشابه چاه هاي عميق حفر شده در اين منطقه است. بدينترتيب ميتوان گفت كه: رسوبات دوران چهارم در دشت سلماس داراي وضعيت مخصوصي هستند كه در قسمت شرق فشرده، ولي در قسمت غرب فشرده نيستند. طبقه آبده فشرده نشده به وسيله آب رودخانه هاي: زولاچاي، ديرعليچاي، در يك چاي تغذيه شده و بدين لحاظ آب اين رودخانهها تاثير مستقيم بر وضعيت هيدرولوژيكي طبقات رسوبي آبدار اين قسمت دارند.» (ص ۳۳ و۳۴)
مطالعات شناسائي آبهاي زيرزميني منطقه سلماس – اداره كل آبهاي زيرزميني وزارت آب و برق در سال ۱۳۴۷ – بر اين است كه:
«… در منطقه سلماس ۱۴ حلقه چاه نيمهعميق، ۸ حلقه چاه عميق، ۱۶ حلقه چاه آرتزين وجود دارد كه تخليه ساليانه آنها حدود ۵/۱۱ ميليون متر مكعب است. تعداد قنوات منطقه ۲۳ رشته است كه تخليه ساليانه آنها در حدود ۲۱ ميليون مترمكعب است. بالاخره ۱۹ چشمه سار با تخليه سالانه۷ ميليون متر مكعب در منطقه وجود دارد. جمع تخليه ساليانه از منابع آبهاي زيززميني به وسيله چاهها و قنوات و چشمهها در اين منطقه، در حدود ۵/۳۹ ميليون متر مكعب مي باشد.( ص۴)
گزارش آبهاي زيرزميني
جهت جريان آب زيرزميني در منطقه سلماس تقريباً از غرب به شرق بوده و از شمال و جنوب نيز جريانهاي مختصري وجود دارد كه همگي اين جريان ها به درياچه اروميه منتهي ميشوند.
منطقه سلماس با دشت ۱۵ كيلومتر عرض و ۳۰ كيلومتر طول، به علت داشتن رودخانه هاي پرآب و تغذيه جانبي از ارتفاعات آهكي و ماسه سنگي اطراف و وجود آبرفت ضخيم، اصولا از نظر آبهاي زيرزميني بسيار غني و جالب مي باشد. به همين نظر با توجه به بهره برداري فعلي امكان استفاده بيشتر از آبهاي زيرزميني در اين منطقه وجود دارد. به خصوص كه در حال حاضر مقدار زيادي از آبهاي زيرزميني توسط آبها خارج شده، به درياچه مي ريزند. منابع زيرزميني از سلماس به سوي درياچه اروميه غني تر ميشوند و يك باند نسبتاً بزرگ آرتزين در حاشيه درياچه تشكيل مي دهند.
به نظر ميرسد اين منطقه آرتزين به علت رسوب گذاري متناوب دانه ريز و دانه درشت رودخانه ها و سيلابها و همچنين تهنشين شدن مواد دانه ريز و رس در انتهاي مسيلها و ابتداي ورود به درياچه، همچنين بعلت برخورد با آب شور درياچه اروميه به وجود آمده است.
فشار و جهت جريان آب زيرزميني نيز در به وجود آمدن ناحيه آرتزين دخيل بوده است. تا به حال حفاري در اين منطقه تا سنگ كف ادامه نيافته و بيش از ۱۲۵ متر حفاري نشده است. ولي شواهد نشان مي دهد كه ضخامت آبرفت بايد بيش از مقدار فوق باشد. بيش از ۲۰۰ متر تخمين شده است.»
(گزارش شماره ۳۸ وزارت آب و برق،ص ۳۴ و ۳۵)
ادامه گزارش
«سطح برخورد به آب زيرزميني در اين منطقه بين ۴۵ درصد تا ۲۵ متر تغيير مي يابد. اصولًا به علت وجود آب هاي سطحي كافي به حفر چاه در اين منطقه توجه چنداني نشده است. فقط در فصل تابستان و مواقع كم آبي، از آب چاهها استفاده ميشود. به علت عدم احتياج، آب چاههاي آرتزين اين منطقه اكثرا به هدر ميرود. ضروري است كه در اين مورد اقدامات لازم از قبيل گذاشتن شير و مهار كردن آنها به عمل آيد.(ص ۳۷)
در گزارش نهائي «پروژه سد زولا» آمده است:
«تحقيقاتي كه براي گزارش توجيهي به عمل آمده، ثابت كرده است كه در دشت سلماس دونوع طبقه آبدار وجود دارد. در مجاورت سطح زمين يك طبقه داراي آب آزاد، و در زير آن يك سيستم طبقات آبدار تحت فشار وجود دارد. در جريان تهيه گزارش، بعضي روابط هيدروئولوژيكي مربوط به اين حوزه، براي اولين بار كشف و ثابت شد كه طبقه آبدارآزاد، به استثناي بخش منتهي اليه غربي، سرتاسر دوره سلماس را پوشانده است.»(ص ۲۵)
اين همه ذخاير عظيم آبي و نعمت الهي از كدام منابع فياض نصيب دشت سلماس شده است؟ اين مسئله نياز به تحقيق و تدقين دارد. به موجب معرفينامه مورخ ۱۲/۱۰/۶۱ دوست فقيد و همشهري دانشمندم شادروان دكتر ابراهيم جعفرپور عضو هيات علمي و رئيس گروه دانشگاه تهران، اين جانب اطلاعات فوق را از آرشيو وزارت آب و برق استخراج و مورد مطالعه و استفاده قرار دادم.
مطالعه كتاب «مرزهاي ايران» بدين نياز ما پاسخ مي دهد و از حقايق آفرينش و دقايق نحم و آلاء رب رحيم و منان آگاهمان مي سازد. مهندس محمدعلي مخبر، در آن كتاب مي نويسد:
«… در جنوب بلوك قتور دره، رود آلباق واقع شده كه شعبه اصلي زاب بزرگ است. اين دره از سه سمت محدود به كوه قوج، گردنه كاج كول و كوه سورآوا ( به ارتفاع ۳۳۳۰متر)، گردنه دشوان، گردنه برشخوران ( ۲۴۰۰ متر) مي باشد. سرچشمه زاب بزرگ در اين كوه هاي هرزي است. كوه هراويل يكي از رشتههاي مرتفع و عظيم سرحدي است كه ۳۵۳۰ متر از سطح دريا بلندتر است. اين كوه از گردنه برشخوران شروع و به كوه تا ولا ختم ميشود. در جنوب آن گردنه خان سور يعني محل نشانه مرزي ۳۶۳ است كه راه بلوك شاهپور(سلماس) و چهريق ايران، به باش قلعه تركيه از آنجا ميگذرد.» ( مرزهاي ايران- ص ۱۳۲)
سرچشمه زاب بزرگ در غرب سلماس در پاي كوه هميشه برف هراويل همان منبع عظيم و فياض است كه به تصريح دايره المعارف بريتانيكا در ماه هاي سپتامبر و اكتبر مقدار ۸۴ متر مكعب و در ماههاي پرآب آوريل و مه ۸۰۷ متر مكعب در هر ثانيه آب تخليه مي كند. اين سرچشمه بي پايان و فيض رسان، در چهار جانب شمال، جنوب، شرق و غرب ايران، به چهار دريا و درياچه معروف آب هاي گوارا مي رساند:
۱-رودخانه قتورخوي، از ميان نشانه هاي مرزي ۲۸۸ و ۲۸۹ ميگذرد، آبهايش را پس از دشت خوي، به رودخانه كر ملحق كرده به درياي خزر در شمال ايران ميرساند.
۲-رودخانه معروف دجله كه در جنوب ايران به خليج فارس مي ريزد، ۶۵ درصد از آبهاي خود را از زاب بزرگ دريافت مي دارد.
۳- از غرب سرچشمه زاب بزرگ، افزون بر اين كه ۸ رودخانه فرعي به درياچه وان سرازير مي شود، رودخانه عظيم و معروف خوشاب نيز از كوه هاي مرزي ايران و تركيه سرچشمه گرفته به درياچه وان مي پيوندد.
۴- رودخانه هاي ديرعلي چاي، در يك، زولا در سلماس- رودهاي معروف نازلو، شهر چايي، باران دوز اروميه، از جانب شرق سرچشمه زاب بزرگ نبمان يافته، از دامنه كوههاي مرزي تا كرانههاي درياچه اروميه سطح زمينهاي اين مناطق را به آب و آباداني، چشمهها و كاريزها و چاه هاي آرتزين (آب افشان) در زيرزمينها پديد ميآورند. دشتهاي سلماس و اروميه را به « جلگه ساحلي» تبديل مي كنند.
كلنل. مون.تيت مهندس دانشگاه مدرس هند، و دو دانشمند نامي آينس ورث و هر فررسام پژوهشگران اعزامي انجمن شاهي لندن، در سفرنامه هاي خود درياچه «خانسور» در كوهستانهاي حكاري را بررسي كرده و آن سرچشمه رفيع و وسيع را به درياچه هاي كوهستاني آكرون در ايالت اوهايو تشبيه نموده و در نقشه هاي ترسيمي آكرونال ثبت كردهاند.
در سال ۱۹۴۹، دانشمند معاصر آمريكائي، كارلتون، كون مولف كتاب «تاريخ بشر» ضمن بازديد از درياچه اروميه، با ابراز شگفتي مرقوم مي دارند درياچههاي نمكي كه ژرفاي آنها كمتر از ۳۰ متر باشد.
مهدي. مومني در كتاب فرهنگ جغرافيائي مرقوم ميدارند:
« … يك چاه آرتزين ممكن است روي يك جلگه ساحلي تشكيل شود. جائي كه آب در ميان لايه هاي صخرههاي خلل و فرج دار كه بين دو لايه غيرقابل نفوذ به طرف دريا قرار گرفته است، فرو رود.» (ص ۲۷)
فقط در ماههاي بهار كه برف ها آب ميشود و باران هاي بهاري مي بارد، موجوديت آبي خود را نشان مي دهند. پس از فصل بهار در اثر كاهش آب رودخانهها و تبخيرهاي تابستاني، پيرامون درياچهها به مرداب و شوره زارها تبديل ميشود و از وسعت درياچه مي كاهد. مانند حوضه قونيه در آناطولي. اما، درياچه اروميه با حداكثر عمق ۱۶ متري همواره كيفيت خود را به خوبي حفظ كرده است.» ( ص۱۴)
پايداري كيفيت آب هاي درياچه اروميه از قرنها پيش به همان حالت بوده و ادامه داشته است. صد سال پيش از «كارلتون . كون ويليام . كنت. لافتوس،» زمينشناس و مرزپيماي انگليسي، در سال ۱۸۵۲ م، ضمن بازديد پژوهشي از روستاي گورچين قلعه قراباغ، افزايش آبهاي درياچه را يادآوري نموده، ميزان نمك موجود در هر متر مكعب را ۱۰۰ كيلوگرم تعيين كرده است. ۱۲۰ سال بعد از لفتوس، مهندسين و كارشناسان سازمان آب و برق در سلماس هم هر متر مكعب آب درياچه را داراي ۱۰۰ كيلوگرم املاح گزارش مي دهند. بنا به تصريح منابع مكتوب و مشاهدات عيني اهالي شهرستان اروميه، در سال ۱۳۴۸ آب درياچه چندان افزايش يافت و بالا آمد كه بيشتر اسكلهها، پلها، بنادر و چادرها و پلاژهاي شهرداري به زير آب فرو رفتند، مخصوصاً در كلمان خانه.
بر سر اين همه مواهب الهي چه بلائي آمد؟
امروزه كرانه هاي درياچه خالي از موجهاي آرام و آبهاي نيلگون و چشم نواز است. انعكاس شعاع آفتاب تابيده بر نمكزارهاي پهناور، چشمها را آزار مي دهد و قلبها را مي فشارند، از هر كرانه ناله و ندا مي رسد:
يادبادآن روزگاران يادباد.
علل و عوامل نابودي درياچه اروميه
تا سال پيروزي انقلاب اسلامي، صدور مجوز حفر چاه هاي عميق و نيمه عميق محدود بوده و شرايط مخصوصي داشت. چنان كه بيشتر معروض افتاد شهر و حومه سلماس جمعاً ۱۴ حلقه چاه نيمه عميق و ۸ حلقه چاه عميق داشت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، قاعده و قوانين پيشين رعايت نشد و كندن چاههاي عميق و نيمه عميق در مزارع و باغات و دهات و مواضع ديگر به هر عنوان و هر مقدار مجوز يافت و توسعه پيدا كرد.
به منظور تهيه مدارك براي تدوين كتاب «تاريخ و جغرافياي سلماس» در ارديبهشتماه ۱۳۶۳، به اداره محترم آب و آبياري شهرستان سلماس مراجعه و از حفر تعداد چاههاي عميق درخواست آمار كردم. مسئولان آن اداره تعداد چاههاي عميق را ۲۷۰ حلقه و نيمهعميق را ۱۴۵ حلقه اعلام كردند. در سال ۱۳۷۴ تعداد چاههاي عميق و نيمه عميق را متجاوز از ۱۴۰۰ برآورد ميكردند. از آن تاريخ به بعد، به مراجعات مكرر و درخواستهاي شفاهي و كتبي اينجانب هيچگونه پاسخي نداده و آماري هم ارائه نكرده اند. دكتر پرويز كردواني، استاد گرانمايه دانشگاه تهران، در كتاب «منابع و مسائل آب در ايران» نوشتهاند:
«چنانچه سفره آب زيرزميني مرتفع تراز رود يا دريا شده باشد آبهاي زيرزميني وارد آبهاي نامبرده (رودخانه و دريا) مي شود.»
(ص ۱۹۵ ج ۱و۱۸۵ ج۲)
بنا به گزارش واحد آب اداره كل منابع زيرزميني درياچه اروميه از سطح درياي آزاد ۱۲۲۰ متر ارتفاع دارد. ارتفاع متوسط دشت سلماس ۱۴۳۰ متر و قله كوههاي اين منطقه ۴۰۰۰ متر از سطح درياي آزاد بلندتر است. (ص ۳۲) اين دشت بلند با ۵۵۰ كيلومتر مربع وسعت و دو طبقه سفره آبدار در سراسر دره سلماس، جريان آبهاي زيرزمينياش به درياچه اروميه منتهي مي شود. به گزارش رسمي اداره آب و آبياري «منابع زيرزميني سلماس به سمت درياچه اروميه غني تر مي شوند و يك باند نسبتاً بزرگ آرتزين در حاشيه درياچه تشكيل مي دهند.» (صص ۳۲-۳۵)
اين همه ذخاير آبي و منابع بيپايان، با حفر چاه هاي مجاز و غيرمجاز، پروژههاي نسنجيده، برداشت آب بي رويه و بيحساب از چاهها، مصرف بيمحاباي آن (با سيستم موجود ۶۵ درصد اتلاف آب)، تخليه مدام الكتروپمپها، باعث شد كه سفره هاي غني زيرزميني و فوار دسيع آرتزين هاي حاشيه درياچه به نيستي و نابودي كشانيده شود. قناتها و چشمهها كه ساليانه ۳۰ ميليون متر مكعب آب زلال از دل زمين بيرون مي ريختند، به زودي خشكيدند. چاههاي نيمه عميق ديگر برآورد نياز نكرد. امروز تنها چاههاي ژرف ر داير است.
همين آفت و آسيب ته كشيدن آب هاي زيرزميني ناشي از حفر چاه هاي عميق، كشاورزان و روستائيان شهرهاي شبستر و تسوج را هم گرفتار كرده است.
احمد. سليميفرد، در كتاب «نگاهي به تاريخ و جغرافياي شبستر، تسوج و صوفيان» آورده اند:
«… برابر آمارهاي موجود در اداره آبياري شبستر، تا پايان سال ۱۳۶۸ در اين منطقه ۵۸۵ حلقه چاه عميق مورد بهره برداري قرار ميگرفته كه آب بيشتر چاههاي عميق هم به تدريج يكي پس از ديگري قطع مي شود يا اينكه شور ميگردد.( ص ۱۲)
مديريت كشاورزي شهرستان شبستر، تعداد ۱۲۰ رشته قنات داير در سال ۱۳۷۸ اعلام نموده است. در صورتيكه در سال ۱۳۵۰ در اين منطقه ۵۳۵ رشته قنات داير بوده كه به علت خشكسالي واُفت آبهاي زيرزميني ۴۱۵ رشته قنات خشكيده است. عامل ديگر خشكيدن قنوات منطقه حفر چاههاي عميق در حريم قنوات است. ( ص ۲۶۴)
هر چند چاههاي عميق در كوتاه مدت موجب آبادني شده و تا حدودي مسئله كم آبي را حل كرده است. ولي حفر چاههاي عميق هم موجب از بين رفتن كليه قنوات آباديهاي جلگه گرديده است. چنان كه در پائين جاده صوفيان تسوج به استثناي چند روستاي معدود يا هيچ قناتي داير نمانده و به كل خشك گرديده است. (ص ۲۶۷)
استفاده بيش از اندازه معمول و مجوز صادره از اداره آبياري از چاههاي عميق هم با خشكساليهاي پنج و شش سال اخير، سفره هاي آب زيرزميني را با كمبود آب مواجه ساخته و آب بيشتر چاه هاي عميق هم يا كم شده، يا شور شده و يا به كلي قطع گرديده است. ( به خصوص وايقان) (ص ۲۶۸)
از سال ۱۳۷۵ به بعد خشكسالي و كم آبي مشكلاتي را در منطقه به وجود آورده كه موجب خشكيدن بيشتردرختان مثمرو غيرمثمر در روستاهاي كوهپايه و جلگه گرديده است.» (پانويس صفحه ۲۴۸) چاه هاي عميق و نيمه عميق حومه شهرستان اروميه.
در تاريخ ۱۴/۱۰ ۸۷ ، وسيله يك مقام صلاحيت دار از سازمان آب و آبياري شهرستان اروميه، تعداد چاههاي عميق و نيمه عميق و ميزان تخليه آب آنها استعلام گرديد، پاسخ دادند كه: در شهر و حومه اروميه تا آن تاريخ ۱۸۲۲۴ حلقه چاه عميق و نيمه عميق به حفاري و بهرهبرداري رسيده و تخليه ساليانه آنها بالغ بر ۰۰۰/۰۰۰/۶۱۴ متر مكعب ميباشد.
در خردادماه ۱۳۸۹، آمار چاههاي شهر اروميه و حومه به تفكيك زير بوده است:
۱-در بخش كشاورزي:
چاه نيمه عميق ثبتي ( مجاز ) ۴۸۰/۱۱ حلقه
چاه نيمه عميق غيرثبتي (بدون مجوز) ۱۴۵/۴حلقه
چاه عميق ثبتي ۸۲۶ حلقه
۲-بخش صنعتي:
چاه نيمه عميق صنعتي ۳۶۰ حلقه
چاه عميق صنعتي۹۵ حلقه
۳-در بخش خانگي:
چاه عميق شرب روستائي ۲۸۰ حلقه
چاه عميق شرب شهري ۲۳۵ حلقه
چاه ماده ۵ شرب بهداشتي ۲۶ حلقه
جمع كل ۴۴۷/۱۷ حلقه
اگر در ۱۹۰ سال پيش روستائيان شبستر به جيمز. بيلي. فريزر اظهار ميداشتند كه گهگاهي غول عظيم الجثهاي به ساحل درياچه ميآيد و آبها را به كام خود ميكشد؛ امروزه هيولاي مزبور واقعيت پيداكرده، به نام چاه عميق آبهاي دشت و دريا و شهر و روستا را به كام خود ميكشد، گهگاه هم نميشناسند چاه و چشمه و كاريز سهل است سفره حال و نوار چاههاي آرتزين ميبلعد سفرههاي آب زيرزميني را از ژرفاي صدمتري تا زير تنور نان پزي روستائيان غورت ميدهد. سرانجام كفكيرش به ته ديگ ميخورد، جگر تشنه و خشك لب جان ميدهد و جسدش زبالهدان ميشود.
پايان سخن
جائي كه حفر ۵۸۵ حلقه چاه عميق، چنان بلا و بيآبي و ويراني براي مردم شبستر و حومه ايجاد كرده است. چند هزار حلقه چاه الكتروپمپدار سلماس، همراه ۱۷ و ۱۸ هزار حلقههاي عميق و نيمهعميق حومه اروميه، خدا ميداند چه غارتي را به بارآورده دشت دريا را ويران و نمكزار كرده است.
انتشار از هرمس
تورك هاي ساكن ايران
یازار : TTOTT | بؤلوم : تاريخي و اجتماعي
+0 امتياز
تورك هاي ساكن ايران
اگر به تهراني ،تهي و به اصفهاني اصفي وبه كرماني كري گفتند ما هم به اهالي
آذربايجان (ونه حتي زبانشان) آذري خواهيم گفت.
نام محل زندگي لزوما نمي تواند نام زبان شما هم باشد،آنچنان كه ما در ايران زندگي
مي كنيم اما نام زبان رسمي اينجا فارسي است و نه ايراني،يا فيليپين كه نام زبانشان
تاگالوگ است.
يك نكته در مورد اين كه شما گفته بوديد" آذري" هستيد،ما در طول تاريخ نه قوم
و نه زباني به نام آذري داريم.در اثر برخي افكار شوونيستي، اجداد ما ترك هاي ساكن
ايران را به قوم خيالي آذري نسبت مي دهند كه در گفته اين متحجران نژادپرست آذري ها
اصيل ترين پارسي هاي ايران هستند!
با ساده ترين دلايل زبان شناختي مي توان اين گفته را رد كرد،
چطور كلمه آب تبديل به سو شده است چه شباهتي از نظر صامت و مصوت
بين آب و سو وجود دارد،در تركي از شانه تا مچ دست قول گفته مي شود
وكف دست و انگشتان اَل ،چگونه اين تفاوت فاحش در اصل يكي بوده است،
چگونه اَل تبديل به دست شده است.
چگونه زبان تركي كه 36 هزار فعل مستقل اصيل بدون فعل كمكي دارد زير
مجموعه اي از فارسي است كه تنها 3000 فعل اصيل دارد.
چگونه تركي كه از نظر گرامري پيوندي است و بسيار ساختارمند جزيي از زبان
تحليلي و بي قاعده فارسي است.
اين جريان آذري گويي به ترك هاي ايران از زمان رضا شاه آغاز شد و
امروزه نيز به دلايل فرهنگي و سياسي براي يكپارچه سازي و شبيه سازي ما تركان
با فارس ها ،قصه هاي غرض ورزان دوره پهلوي از سوي نژادپرستان پارسي پرست
تكرار مي شود.
من به شما ترك زبانان خرده نمي گيرم، كه هر چه فاجعه فرهنگي بر سر ما آمده از سوي
سياستمدارن مطلق انديش تاريخ معاصر و كنوني ماست كه سعي در خشكاندن ريشه ترك
هاي ساكن ايران دارند كه قدمت سكونت آنان در ايران بيش از اقوام ديگر است،
"اجداد ترك هاي ايران سومرها هستند ".
(نقل از فاروق مورخ تركيه اي و پروفسور زهتابي كتاب تاريخ ديرين تركان ايران).
پارسي پرستان وهم انديش با ساخت تاريخ جعلي از كوروش و داريوش و ...
(كه عدم صحت آن تاريخ را در مقاله اي ازمجله آلماني اشپيگل تاييد شده ديديم).
همچنين رجوع شود به كتاب دوازده قرن سكوت استاد پورپيرار.
ياوه به خورد ما داده اند .
در كتاب هاي فارسي منتشرشده در ايران،پارسي ها صلح انديش و با فرهنگ و تمدن متعالي
وصف شده اند و ما تركان همواره خونريز و وحشي وصف شده ايم.
پادشاهان ظالم و خونخوار ي چون كوروش و داريوش و انوشيروان و ... عادل
و زكي و متمدن معرفي شده اند.
هيچ يك از پادشاهان در تاريخ نه ناجي بشر بوده اند و نه واضعان حقوق بشر
كه موقعيت سياسي و اقتدارشان علي الخصوص در دوران گذشته نه از شايستگي
كه از جنگجويي و قدرت همراه با ظلم است.
من به هيچ قوم ديگري حتي اگر نفرت داشته باشم توهين نمي كنم اما توهين بيش
از اين كه حضور 8 هزار ساله ما در فلات ايران به بعد ازورود مغول ها (كه آنها
هم ترك هستند ) كاهش داده مي شود.
ما قصد توهين به هيچ فرهنگ و زباني نداريم ،اما در زمان دفاع از خود و در
برابر ياوه گويان بايد كه چنين گفت.
البته بايد يادآورشد،
فارسي از جمله زيباترين و آهنگين ترين زبان هاي دنياست كه مي توان گفت
ازبهترين زبانهاي شعر دنياست.
اما در مقابل بايد بدانيم كه تركي از جمله با قاعده ترين و پرلغت ترين زبانهاي دنياست
كه 700 ميليون نفر در دنيا به اين زبان سخن مي گويند،در حالي كه جمع فارسي زبانان
دنيا به 1۰0 ميليون نفر هم نمي رسد.
ترك هاي ساكن در جهان:
ايران،تركيه،آذربايجان،ترك منستان،ازبكستان،قزاقستان، قرقيزستان،تاجيكستان،
مغولستان،ايالت سين كيانگ چين،روسيه،كشورهاي حوزه بالكان،بلغارستان،
مصر،سوريه،عراق،افغانستان و ...