فرمانرواي قلابي صلح (كوروش صغير و خون خوار)

+0 امتياز

فرمانرواي قلابي صلح 


هفته نامه "اشپيگل"، شماره 28/2008 


ماتياس شولتس 


در سازمان ملل متحد در نيويورك در ويتريني شيشه اي لوح 2500 ساله به خط ميخي نام "منشور باستاني حقوق بشر" وجود دارد كه به آن احترام فراوان مي گذارند. اكنون آشكار مي گردد: اين لوح را يك ديكتاتور باستاني نوشته است كه مخالفان خود را شكنجه مي كرده است. 
قرار بود آن چه كه محمد رضا شاه پهلوي در نظر داشت، جشن ركوردها گردد. او نخست "انقلاب سفيد" (اصلاحات ارضي) را اعلام كرد و خود را "آريامهر" خواند. حال، در سال 1971 نياز آن را حس كرد كه "2500 سال پادشاهي ايران" را جشن بگيرد و اين گونه بود كه اجراي "بزرگترين نمايش جهان" اعلام گشت. 

او دستور داد كه پنجاه خيمه باشكوه بر ويرانه هاي تخت جمشيد (پرسپوليس) برپا سازند. 69 نفر از سران كشورها و پادشاهان و در ميان انها پادشاه ژاپن به آنجا رفتند. در آنجا 20،000 ليتر شراب نوشيده شد به همراه خوراك بلدرچين، طاووس و خاويار در ظرف طلا. بر روي ميزها نيز بطري هاي شراب "شاتو لافيت" Château Lafite گردانده مي شد. 

در نقطه اوج جشن شاه به سوي آرامگاه كوروش دوم گام نهاد كه در سده ششم پيش از ميلاد در يك جنگ درازمدت خونين بيش از پنج ميليون كيلومتر مربع را تسخير كرده بود. 

"منشور باستاني حقوق بشر " مورد ستايش همگان 

با بيش از صد ميليون دلار هزينه، ستايش از پادشاه باستاني ايرانيان امري پرهزينه و مورد انتقاد بود. شاه در پاسخ با اين انتقادها گلايه وار گفته بود: "يعني با نان و تربچه از سران كشورها پذيرايي كنم؟" 

حتي رهبر مذهبي آيت الله خميني نيز از تبعيدگاه خود نفرت خود را از اين كار ابراز داشت: "جنايت هاي شاهان ايراني صفحات تاريخ را سياه ساخته است." با اين وجود شاه معتقد بود كه بهتر مي داند. او بيان داشت كه كوروش انساني ويژه بوده است با انديشه انساني، سرشار از محبت و مهرباني. او نخستين انساني بوده است كه حق "آزادي انديشه" را بنيان نهاده است. شاه اين ديد خود را به اطلاع سازمان ملل متحد نيز رسانيد. در روز 14 اكتبر كه جشن در تخت جمشيد در اوج خود بود، خواهر دوقلوي او (اشرف پهلوي) گام به بناي سازمان ملل متحد در نيويورك نهاد. در آنجا او كپي لوح منشور حقوق بشر را به "سيتو اوتانت"، دبير كل سازمان ملل هديه داد. او نيز براي اين هديه تشكر كرد و آن را به عنوان "منشور باستاني حقوق بشر" مورد ستايش قرار داد. 

اكنون اين دبير كل سازمان ملل بود كه مي گفت: پادشاه پارسي اين "هوشمندي را در احترام به تمدن هاي ديگر نشان داد." سپس اوتانت دستور داد اين لوح گلي را كه بيانيه اين كوروش دوم به اصطلاح انسان دوست سال 539 پيش از ميلاد را در بر دارد، در يك ويترين شيشه اي در بناي اصلي سازمان ملل به نمايش بگذارند. اين لوح هنوز آنجاست، در كنار قديمي ترين قرارداد صلح جهان. 


تعارفات بزرگ، سخنان بزرگ، ياوه بزرگ 


به نظر مي رسد كه سازمان ملل متحد قرباني يك حقه بازي شده است. بر خلاف ادعاي شاه، جوزف ويزهوفر (Josef Wiesehofer) شرق شناس پرسابقه از شهر كيل مي گويد كه اين لوح خط ميخي بيش از يك "پروپاگاند" (تبليغ) نيست. او مي گويد: "اين كه نخستين بار كوروش انديشه هاي حقوق بشر را طرح كرده است، سخني پوچ است." 

هانس پتر شاوديگ (Hanspeter Schaudig)، آشورشناس از هايدلبرگ نيز در اين فرمانرواي باستاني، مبارز پيشاهنگ برابري و احترام نمي بيند. زيردستان او بايد پاهاي او را مي بوسيدند. 

نزديك به سي سال اين فرمانروا شرق را به جنگ كشيد و ميليون ها انسان را در بند مالياتي خود اسير ساخت. به دستور او بيني و گوش نافرمايان را مي بريدند. محكومان به مرگ را تا سر در خاك مي كردند و خورشيد كار را به پايان مي رساند. 

آيا سازمان ملل اين دروغ تاريخي ساخته و پرداخته شده توسط شاه را بدون تحقيق پذيرفته است؟ 


"سازمان ملل يك خطاي بزرگ مرتكب شده است." 


اين كلاوس گالاس (Klaus Gallas) متخصص تاريخ هنر كه در شهر وايمار گرم تدارك فستيوال فرهنگي آلمان و ايران ("ديوان غربي-شرقي، تابستان 2009″) است، بود كه اين بحث را به افكار عمومي كشاند. در تدارك اين فستيوال بود كه او متوجه ناهمخواني هايي در اين منشور شد. او مي گويد: "سازمان ملل يك خطاي بزرگ مرتكب شده است." 

با وجود درخواست هاي فراوان "اشپيگل" سازمان ملل حاضر به ابراز نظر در اين مورد نيست. "سرويس اطلاعات سازمان ملل" در وين كماكان بيان مي دارد كه اين سنگ نبشته شرقي توسط بسياري به عنوان "نخستين سند حقوق بشر" پذيرفته شده است. 

پيامد هاي اين كار بسيار سنگين است. در اين ميان حتي در كتاب هاي درسي مدرسه هاي آلمان نيز اين ايراني باستاني (كوروش) به عنوان پيشاهنگ سياست بشردوستي تدريس مي شود. در اينتر نت نيز يك ترجمه جعلي پخش شده است كه در آن كوروش حتي حداقل دستمزد و حق پناهندگي را نيز تدوين كرده است. "برده داري بايد در تمام جهان برچيده شود. هر كشوري مي تواند آزادانه تصميم بگيرد كه آيا رهبري مرا مي خواهد يا نه." اينها سخناني هستند كه در آنجا گفته شده اند. 

حتي شيرين عبادي، برنده جايزه صلح نوبل در سال 2003 نيز در اين دام افتاده است. او در سخنراني خود در اسلو گفت: "من يك زن ايراني هستم، از نواده كوروش بزرگ، همان فرمانروايي كه بيان داشت كه نمي خواهد بر مردمي حكومت كند كه او را نمي خواهند." 

دانشمندان حيرت زده مانده اند كه يك شايعه چگونه خود به خود گسترش مي يابد. تا اين ميزان روشن است كه در مركز اين بلوف بزرگ چهره اي ايستاده است كه شرق باستان را بيش ار هر كس ديگري به لرزه درآورد. "نبوغ نظامي" (ويزهوفر) كوروش او را تا هند و به مرزهاي مصر رساند. او آفريننده كشوري با ابعاد عظيم نوين بود. در اوج قدرت خويش، او صاحب امپراطوري افسانه اي بود كه به ثروت خود مي باليد. اگرچه در ابتدا همه چيز بسيار ناچيز آغاز گشت. اين مرد جوان كه فرزند يك پادشاه كوچك بي اهميت در پارس در جنوب غربي ايران بود، در سال 599 پيش از ميلاد بر تخت سلطنت نشست. 


يك عمل گرا با شلاق و شيريني و نه يك بشردوست 


حتي در دوران باستان نيز حماسه هاي عجيب و غريب پيرامون سلسله هاي حكومتي ساخته و پرداخته مي شدند. يكي از آنها مي گويد كه كوروش در بيابان بزرگ شد و يك سگ به او شير مي داد. از او هيچ تصوير يا تنديس واقعي وجود ندارد. 

غرب بسيار زود اراده نيرومند او را حس كرد. او نخست بر ايلامي ها، ملت همسايه خود چيره شد. سپس در سال 550 پيش از ميلاد با ماشين جنگي سريع و سربازان خود در زره هاي برنز بر مادها حمله برد. پس از آن بر آسياي كوچك پيروز شد كه در آن صدها هزار يوناني در جوامع كوچك مي زيستند. اشراف زاده هاي "پرينه" به بردگي گرفته شدند. 

سردار جنگي براي استراحت از جنگ، به كاخ خود در پاسارگاد باز مي گشت، جايي كه گرداگرد از باغ هاي آبياري شده "پارادايسوس" (پرديس-مترجم) بود. در كاخ نيز او حرم بزرگي داشت. البته او زمان زيادي در آنجا نماند و به زودي دوباره روانه جبهه شد، اين بار در افغانستان. در 71 سالگي بود كه كارش در جايي در ازبكستان به پايان رسيد. نيزه اي به ران او خورد و او سه روز پس از آن درگذشت. 

"ويزهوفر" اين پادشاه را "عمل گرا" (پراگماتيست) و زيرك در جنگ و هوشمند در سياست داخلي مي خواند كه با "سياست شلاق و شيريني" به هدف هاي خود مي رسيد. او بشردوست (اومانيست) نبود. 

البته برخي از هلني ها از اين سردار پيروز خوششان مي آمد. هرودوت و اشولس (كه هر دو در سال هاي بعد مي زيستند) اين رهبر شرقي را به عنوان بخشنده و مهربان مي ستودند. در كتاب مقدس نيز او قديس نام برده مي شود چون او گويا به يهوديان اسير اجازه داده است كه به اسراييل بازگردند. 

اما تاريخ شناسان مدرن گزارش هاي اين گونه را به عنوان تملق و چاپلوسي افشا ساخته اند. "ويزهوفر" مي گويد: "در دوران باستان يك تصوير درخشان از كوروش ساخته شد." اما در حقيقت او يك حاكم خشن چون ديگران بوده است. ارتش او مناطق مسكوني و مكان هاي مقدس را غارت مي كرد و اشراف شهري را به اسارت مي برد. 

اين كه اين مرد را بنيان گذار حقوق بشر جا بزنند، تنها مي توانست به فكر شاه برسد كه خود در سال هاي 60 دچار دشواري بود. با وجودي كه ساواك، پليس مخفي او، وحشيانه شكنجه مي كرد، همه جا در كشور مقاومت شكل مي گرفت. گروه هاي ماركسيستي بمب پرتاب مي كردند و ملاها مردم را به مقاومت فرا مي خواندند. 


اين لوح گلي يك خيانت سياسي فرومايه را جاودانه كرده است 


از اين رو فرمانروا (شاه) تلاش داشت كه خود را به گذشتگان باستاني بچسباند. آن گونه كه كوروش در آن زمان پدر ملت بود، "من نيز امروز هستم." شاه ادعا مي كند كه "تاريخ پادشاهي ما با بيانيه مشهور كوروش آغاز مي شود. اين يكي از درخشاني ترين سندهايي است كه در باره روح آزادي و برابري در تاريخ بشري يافت مي شود." 

اما حقيقت اين است: اين لوح گلي يك خيانت سياسي فرومايه را جاودانه ساخته است. آن زماني كه اين نوشته در سال 539 پيش از ميلاد تدوين مي شد، كوروش درگير دراماتيك ترين بخش زندگي خود بود. او جرات آن را يافته بود كه بر امپراطوري جديد بابل، رقيب نيرومند براي تسلط بر خاورميانه، حمله برد. گستره اين دولت تا فلسطين بود و مركز آن بابل باشكوه بود با برج 91 متري، كه تاج آن بود و مركز دانش و هنر. افزون بر آن اين سرزمين پر از سلاح نيز بود. با اين وجود اين پارسي جرات حمله را يافت. نيروهاي او مسير دجله را پيمودند و نخست اوپيس (Opis) را تسخير كرده و تمام اسيران را كشتند. سپس به سوي بابل سرازير شدند. آنجا نبونيد، پادشاه پير 80 ساله پشت ديوار 18 كيلومتري پيرامون شهر سنگر گرفته بود. 

در همين زمان روحانيون خداي مردوك در بابل طرح خيانت به سرزمين خود را مي ريزند. آنها كه از اين كه پادشاه شان قدرت روحانيون را محدود ساخته بود، عصباني بودند، به گونه اي نهاني دروازه هاي شهر را گشودند و نمايندگان پارسيان دشمن را به شهر راه دادند. نبونيد به تبعيد فرستاده شد و پسرش كشته شد. 

سپس تباني بر سر تسليم بدون جنگ شهر صورت گرفت. كوروش آزادي همه هموطنان خود را كه در جنگ هاي پيشين به اسارت گرفته شده بودند را خواستار شد . او همچنين تنديس هاي خدايان را كه دزديده شده بودند را بازپس گرفت. 

اين بخش ها بودند كه از سوي شاه به گونه اي ديگر به عنوان رد عمومي برده داري بازتفسير شدند. اما در حقيقت كوروش تنها زنجيرهاي هم وطنان خود را گشوده بود. 

روحانيون براي اين خدمت خيانت كارانه پول و زمين دريافت كردند. در پاسخ آنها كوروش را "كبير" و "عادل" و در اساس او به عنوان كسي كه همه جهان را "از نياز و دشواري رها مي سازد"، خواندند. 

تنها پس از آن كه همه چيز روشن گشته بود، كوروش خود وارد شهر شد. او با اسب خويش از ميان دروازه درخشان آبي رنگ "ايشتار" گذشت. زير پاي او شاخه هاي ني گسترده بودند. سرانجام، آن گونه كه در سطر 19 نوشته شده است، مردم اجازه يافتند كه "پاي او را ببوسند." 

در اين لوح به خط ميخي هيچ چيز در باره رفرم هاي عمومي، اخلاقي يا توصيه هاي بشردوستانه وجود ندارد. "شاوديگ" محقق آن را "قطعه اي پروپاگاند درخشان" مي نامد. 

اما اين شايعه فرمانرواي صلح طلب به بركت روحانيون حقه باز ايجاد شد و اكنون پس از ستايش از سوي سازمان ملل متحد اين حباب كماكان بزرگتر مي شود. 


ملاها نيز در اين آيين كوروشي همياري دارند 


تازگي ها ملايان نيز در اين آيين كوروشي همراهي مي كنند. در ماه زوئن موزه بريتانيا (British Museum) در لندن خبر داد كه لوح گران بهاي اصلي را به تهران امانت مي دهد. اين لوح اكنون نماد غرور ملي ايرانيان شده اشت. 

"گالاس" فاش ساخت كه: "حتي چندي پيش از پارلمان آلمان درخواست شده بود كه نمونه اين لوح را در يك ويترين شيشه اي در پارلمان به نمايش گذارند. اين درخواست البته بازپس گرفته شده است. اما خدشه سازي تاريخ متوقف نشده است. با اين ستايش منحوس از سوي سازمان ملل متحد، شايعه اي متولد شده است كه كماكان تغذيه جديد مي يابد. 

يك ضرب المثل شرقي مي گويد: "يك نادان سنگي را در چاه مي اندازد كه ده عاقل نمي توانند آن را بيرون آورند."

آذربايجانيان و تورك هاي تمام مناطق ايران به پا خيزند

+0 امتياز

آذربايجانيان و تورك هاي تمام مناطق ايران به پا خيزند
 
 
اورمو ايشچيلري :
 
اؤيرنجي: بعد از آنكه مجلس به اصطلاح شواري اسلامي جمهوري اسلامي ايران طرح دو فوريتي نجات درياچه اورميه را رد كرد و نماينده بجنورد با بيشرمي تمام گفت كه مردمان ساكن اطراف درياچه اورميه اين مناطق را ترك كنند، خشم ملت تورك آذربايجان بر افروخته شد و اين خشم همچنان بيش از پيش در حال شعله ور شدن است.به همين دليل ملت آذربايجان در اعتراض به رد طرح دو فوريتي نجات درياچه اورميه از طرف مجلس فاشيستي تهران اقدام به برگزاري تجمعات اعتراض آميز خواهند نمود. اولين تجمع اعتراضي در روز پنج شنبه ، سوم شهريور ماه در بازي تراختور و شهرداري از ورزشگاه سهند آغاز خواهد شد. دومين تجمع اعتراضي هم روز شنبه، پنجم شهريور ساعت 6 عصر از خيابان هاي اصلي شهر اورميه يعني خيابان هاي امام و عطايي آغاز خواهد شد. وبسايت جنبش دانشجويي آذربايجان اؤيرنجي از عموم ملت آذربايجان و تورك هاي ديگر مناطق ايران دعوت مي كند تا  بعد از برگزاري عظيم تجمعات در اين دو روز و در دو شهر تبريز و اورميه، ديگر شهرهاي آذربايجان و ساير مناطق ايران نيز تجمعات اعتراض آميز خود را شروع كنند. سايت اؤيرنجي از عموم ملت مبارز آذربايجان و فعالان حركت ملي آذربايجان جنوبي دعوت ميكند تا با تمام قوا در اين تجمعات شركت نموده و از شايعه پراكني عناصر اطلاعات ، بسيج ، سپاه و ... كه سعي در تغيير محل و يا تاريخ برگزاري تجمعات دارند ، ممانعت به عمل آورده و با هوشياري تمام وارد عمل شوند.
 
گله جك بيزيمدير

پان ايرانيست ها به واژه دزدي رو آورده اند

+0 امتياز

پان ايرانيست ها به واژه دزدي رو آورده اند

 

فردي به نام دكتر البرز! در سايت آذر گشنسب مدتهاست كه فراخوان كرده تا به خيال خود همه كلماتي كه در ازربايجان از زبان من دراوردي اذري باقي مانده است را جمع كرده و ان را به عنوان شاهدي مبني بر وجود زباني به نام اذري در اذربايجان به مردم ارائه دهد اما تا اين مدت نه تنها هيچ توفيقي كسب نكرده بلكه بيشتر كلماتي كه تا كنون جمع آوري شده است از زبان توركي وارد فارسي شده اند و ريشه كاملا توركي دارند .

كلماتي مانند چات , گورچين , بيزو, باغچه, طاقچه , اوز , الك , تخم, شخم , كرتي و.... را به عنوان كلماتي كه ريشه اريايي دارند معرفي كرده است.

استدلالهاي انها هم به نوبه خود جالب است :

چات(ترك) بر گرفته از چاك فارسي
گورچين (كبوتر) برگرفته از گور + چين فارسي
بيزو (نوعي گاو) از كلمه wis-onto اريايي
اوز(خود) تركي برگرفته از كلمه( از) فارسي

در زير بعضي از راههاي تشخيص كلمات توركي كه در فارسي كاربرد دارند اورده شده است :
كلماتي كه به مه ختم ميشوند مانند گزمه , ساچمه, ديشلمه , دولمه ,چكمه ,قابلمه , قيمه , سرمه, سورتمه , يورتمه , تخمه , كرشمه ,چمباتمه, تكمه (تيكمه تيكماق دوختن) ,و............

كلماتي كه به پسوند چي ختم ميشوند مانند مانند سورچي, قيچي, قاچاقچي , جارچي, توپچي, يالانچي و......

كلماتي كه به چه يا جه ختم ميشوند ( چه پسوند تصغير در زبان توركي است مانند ك در فارسي) مانند تانريجه( تانري+جه الهه),بچه , گوجه(گوي" سبز" +جه) بوقچه(بوق " چمدان"+چه) طاقچه ,باغچه و.كوچه (كوي "روستا" +چه) غنچه (غونچا) سئرچه , تپانچه;يونجه

كلماتي كه به اق ختم ميشوند مانند قاچاق , چلاق ,قالتاق, ييلاق ,قشلاق, الاق , يراق , چماق, قنداق ,باتلاق, چخماق سنجاق, بايراق (بيرق) ,چراق,( چيرماق يعني سوسوكردن ) , سراغ (سوراق سوروماق يعني پرس وجو كردن)

كلماتي كه به َك ختم ميشوند مانند تشك , اوردك , الك , يدك ,ببك , كولاك ( كوللاماق يعني مدفون كردن) بلوك ( ازبولماق به معناي بخش كردن),كمك

كلماتي دوقسمتي مانند ده ده , به به ,په په ,نه نه , قاغا(كاكا) , چيل چيل(به صورت چلچله وارد فارسي شده ) ,سلانه سلانه (ساللانا ساللانا)

كلماتي كه به ار ختم ميشوند مانند چاپار , دمار(دامار) قاجار , سالار( از فعل سالماق برزمين زننده , پهلوان) , تومار, اچار, افشار

كلماتي كه به اج ختم ميشوند مانند تاراج ,آماج , اوماج ,ديلماج , تيماج

فعلهايي مانند قاطي كردن , چلاندن , قرتاندن ,قردادن , قِر امدن , چاپيدن , چروكيدن , كيپ كردن , قاپيدن

ابزار الات جنگي واصطلاحات مانند توپ تپانچه تفنگ ماشه گلن گدن گلوله فشنگ و قشون وقپوز چاووش ( از چو به معناي خبر), باروت. اوردو

بسياري از پرنده ها وجانوران مانند قرقي , بالابان , دورنا , طرلان , بلدرچين ,لاچين و بايقوش, قورباغه . مارال....

ابزارالات موسيقي مانند دهل (دوول به معناي كوبيدن) ,باغلما , تنبك.بالابان
عوارض طبيعي مانند , تپه , دره ,جلگه(چولگه به معناي صحرا) كوير(كو+يئر) ,لوت و....
ابزار الات غذاخوردن مانند , بشقاب ,چنگال, قاشق , قابلمه ,سفره ,قزقان ,ملاقه
نسبتهاي فاميلي مانند , داداش , ابجي , قاين , دايي, نه نه ,اقا ,خانم , خان , بيگ
كلماتي مانند پالتو پالان پلاس از ازتركي گرفته شدهاند (پالتار در تركي به معناي پوشاك ميباشد)
كلماتي كه به پسوند لي يا لو ختم ميشوند مانند سوگلي,شاملو , دوقلو (دوغولماق زاييده شدن ).

منبع : آنا وطن آزربايجان

 

 

 

ساري گليين يعني چه ؟

+0 امتياز

ساري گليين يعني چه ؟

 

خيلي ها مي پرسند ساري گلين يعني چي؟ به زبان فارسي ساري گلين را برايتان معرفي مختصري ميكنم.

 

ساري گلين از لحاظ لغوي تحت اللفظي در  تركي آذربايجاني يعني عروس زرد ( طلايي ) كه در افسانه هاي آذربايجان اشاره به خورشيد است. براساس افسانه،خورشيد در سه هزارمين سال خلقت دزديده ميشود.تلاش براي آزادي خورشيد و حسرت آن در موسيقي آذربايجاني ماترياليزه شده است.

 

براي ساري گلين در آذربايجان رقص زيبايي وجود دارد كه حركات آن حس تمنا و خواستن را در انسان زنده ميكند. دستها به سمت آسمان باز ميشود و با ملودي نرم ۴/۳ حركات پا و دست انجام ميشود.

 

اما در موسيقي هم ميتوان از ساري گلين رد و پايي پيدا كرد.آهنگ و موسيقي ساري گلين سالهاي سال سينه به سينه به ما رسيده و ساري گلين از تصنيف هاي فولكولور آذربايجان محسوب ميشود.خواننده هاي بسياري اين آهنگ و شعر را خوانده اند و به آن افتخار ميكنند، از آن جمله ميتوان به قدير رستمف اشاره كرد.

 

همچنين حسين عليزاده نوازنده مشهور تار در آخرين آلبوم خود به نام به تماشاي آبهاي سفيد(با نام انگليسي Endless Vision) اين قطعه را همراه با جيوان گاسپاريان اجرا كرده كه در آن ايلقار مرادوف همراه با افسانه رسايي شعر آن را ميخوانند.البته در ادامه قطعه جيوان گاسپاريان آن را به زبان ارمني و سپس به زبان فارسي شعري با همين موسيقي خوانده ميشود.توصيه ميكنم حتما به ساري گلين در آلبوم حسين عليزاده گوش كنيد.مطمئنم شما هم به اندازه من لذت خواهيد برد.

 

 

ساري گلين

 

ساچين اوجون هؤرمزلر؛
گولو سولو (قونچا) درمزلر
ساري گلين
بوسئودا نه سئودادير ؟
سني منه وئرمزلر
نئيليم آمان ، آمان
ساري گلين
بو دره نين اوزونو،
چوبان قايتار قوزونو،
نة اوْلا بير گون گؤرم
نازلي ياريمين اوزونو
نئيليم آمان ، آمان
ساري گلين
عاشيق ائللر آيريسي،
شانا تئللر آيريسي،
آيريسي بير گونونه دؤزمزديم؛
اوْلدوم ايللر آيريسي
نئيليم آمان ، آمان
ساري گلين

 

 

ترجمه فارسي ساري گلين

 

سر گيسوها را نمي بافند
غنچه گل را نمي چينند
اين چه حكمتي (چه عشقي) است
كه تورا به من نمي دهند

اي چوپان گوسفندها را در طول دره
باز گردان اي خورشيد من
چه مي شود روزي من صورت يارم را ببينم
چه كار كنم ساري گلين *(عروس گيسو طلايي)
عاشقي را كه از معشوقش جدا كنند
مثل اين است كه با شانه موها را از فرق باز كنند
من كه نمي توانستم يك روز دوري يارم را تحمل كنم
سال ها از او دور ماندم
چه كار كنم ساري گلين

معرفي كلمات انگليسي با ريشه توركي

+0 امتياز

معرفي كلمات انگليسي با ريشه توركي 

 



به كلمات انگليسي زير توجه كنيد كه چقدر شبيه كلمات تركي است و همچنين ارتباط معنايي هم دارند:

 

 

 

 "بوكمك"تركي به معناي تاكردن

 كتاب  book

"يوغوت" تركي به معني ماست

ماست yoghurt

 "جره"تركي به معني كوزه

 كوزه jar

 "ديب"تركي به معني قعرو ته

 عميقdeep

 "اوكوز"تركي به معني گاو نر

 گاونر ox

 "چاپباق"تركي به معني بريدن و قطع كردن

 قطع كردن و بريدن chop

 "تپه" تركي

 نوك و سر    top

 "ياشماق" تركي

ياشماق yashmak

 "يورت"تركي قديم به معني محوطه و ميدان جنگ

 حياط  yard

 "يه نگي" و "يه ني"تركي به معني جديد و تازه

 جوان young

 "يه نگي" و "يه ني" تركي به معني جديد و تازه

 مردم دنياي جديد(امريكايي(yankee

 "فرلانماق"تركي به معني چرخيدن

 پيچيدن و بالا زدن   furl

 "بل" تركي به معني كمر

 كمربند  belt

 "بولوك"تركي به معني تكه"بولمك"به معني تكه تكه كردن

 بلوك،قطعه block

 "ياتاقان" تركي

 ياتاقان  yatagan

 "اردك" تركي

 اردك  duck

 "پارلداماق"به معني درخشيدن

 مرواريد  pearl

 "سوپور"تركي به معني رفتگر

 رفتگر sweeper

 "سوپورمك" به معني جارو كردن

 جاروب كردن sweep

 "قورماق" به معني تشكيل دادن

 گروه  group

 "غاز" تركي

 غاز  goose

 "چاكال"تركي به معني شغال

 شغال  jackal

 "دان اولدوز" ستاره صبحگاه"و  "صبح داني" به معني اول صبح

 فلق،نورصبحگاه  dawn

 

 

به كلمات زير دقت كنيد همگي با"سو"شروع ميشودو به نوعي معني كلمات با "اب" ارتياط دارند:

 

 

 

"سودر تركي به معني "آب" است:

 

 

 

سوپsoup

 

عرق كردنsweat

 

sweepشستن و بردن،جاروب كردن



رفتگرsweeper



قو swan



طغيان ابswell



حركت موجيswig



حركت مارپيچ اب يا هواswirl



شيرجه رفتن روي چيزيswoop