كلمات توركي در فارسي و ريشه يابي آنها

+0 امتياز

كلمات توركي در فارسي و ريشه يابي آنها

تهيه شده توسط آراز بيلگين براي يكي از داشنجويان دانشگاه آزاد تبريز جهت ارائه به يكي از استاتيد زبان فارسي
لغات زيراز مجموعه صفحات 7-34 كتاب “نيستان سخن” تهيه شده است.

 

انقلاب صنعتي در اروپا بشريت را دچار توهم فكر و طغيان كرد. ملل مختلف اروپا كه تا چندي پيش در كنار هم بعنوان مسيحي ميزيستند به تمجيد برتري علمي و صنعتي خود پرداختند و كم كم اين تمجيدات از منطق خارج و به خود برتر بيني جست زد و انديشه ناسيوناليسم طلوع كرد. با جوشش و سر ريزي انسان اروپايي بسوي ممالك پيرامون و مشاهد زندگي ساده و بي پيرايه آنها تعاريفي چون ملل قلب تمدن بشر را پيدي آورد و اين تزها بسوي ملت قلب اروپا و رقابت براي اثبات برتريت بر هم شدت يافت و جنگهاي جهاني را براي اثبات برتري و يا رد آن بوجود آورد.

در ديگر سوي انسان غير اروپايي در امپراطوري عثماني كه مدعي نشر و گسترش اسلام بود تنها جبهه مقاومت غير اروپائيان در مقابل ملل قلب بود.

روسيه كه قدرت نورسي بود و با مشاهده قبضه شدن تمام سرزمينهاي جهان توسط اروپائيان سر خود را بي كلاه يافت با انديشه همتراز كردن موقعيت خود با ساير اروپائيان چتر استعمار وحشي گونه خود را بر سرزمينها جنوب و شرق خود گشود و فجايع عظيمي را بر ملت تورك تحميل كرد. دول كوچك و خاناتي توركان در جنوب با جمعيت كم وسرزمينهاي پهناور كه دفاع از آنرا براي ملتي با سازماندهي سنتي غير ممكن ميساخت بواقع طعمه ايي باد آورده براي روسيه بود. با تهاجم روسيه به شهر قازان انگار كه قلب توركان بوده باشد ملت تورك را به زانو در آورد و دوران سياه و فاجعه باري براي ما به ارمغان آورد.

ايل قاجار به رهبري آغا محمد خان قاجار براي كسب و خراج از ممالك ماشين جنگي ايلاتي خود را به حركت در آورد و با مطيع سازي ممالك فلات ايران بسوي شمال پيش رفت و با ارتش مدرن روسيه تزاري روبرو شد.

رويارويي با يك اردوي غير مسلمان ملل ممالك مختلف در فلات را با تاسي به اعتقادات مشترك ديني در كنار هم قرار داد و ديوار دفاعي محكم هرچند شكننده ايي در راه پيشروي روسيه بسوي جنوب پديد آورد.

از ديگر سوي امپراطوري بريتانيا نيز با مشاهده گسترش روسيه بسوي حوزه نفوذ خود وارد معادله شد و امپراطوري سنتي قاجار رشته امور را كاملا از دست داد.

اما انگليس براي ساخت ديوار نيم بندي در مقابل روسيه و گشودن راه نفوذ خود در اين ممالك ماموران مخفي خود را وارد فلات كرد. اين ماموران يادداشتهاي فراواني با تكيه بر معلومات ناقص خود از مردمان حاضر در فلات ايران به دنبال چيزي آشنا در سرزميني نا آشنا ميگشتند كه متوجه ملتي بنام فارس شدند. ملتي كه در عين عدم حاكميت ديوان خانه ها را در اختيار داشت.

اين تصاحب ديوان براي ملت فارس و تورك و چندين ملت ديگر حاضر در اين فلات مفهوم خاصي جز تقسيم كار اداره امورد ممالك نداشت ولي براي بريتانياي كه قرار بود معمار ديوار حائل بين مستعمرات خود و روسيه باشد مفاهيمي و فرصتهايي زيادي به همراه داشت.
مسافرت شاهان و سياحان با اروپا اعتماد به نفس انسانها حاضر در فلات را متلاشي كرد. مشاهده غول عظيم صنعت و نظم در اروپا آنها را به فكر فرو برد و آنها سراسيمه به دنبال اين فرومايگي گشتند آنهم در زماني كه اروپائيان مشغول مجادلات لفظي و فكري براي تعيين ملل قلب تمدن بشر بودند.

افكار منحرف ناسيوناليسم اروپايي و تعاريف گزاف آنها از خود اين انسانها را به باز تعريف خود وا داشت. مسلما بهترين تعريفي تعريفي بود كه انسانهاي فلات ايران را چيزي در حد انسانهاي اروپا نشان دهد و چيزي از آن كم نداشته باشد. اين رويكرد ناشي از عدم اعتماد به نفس براي باز ساخت اعتماد به نفس بر باد رفته در فلات ايران انديشه هاي مسموم ناسيوناليسم اروپا را وارد فلات ايران كرد. انتقال تعاريف ناسيوناليستي به فلات چند مليتي ايران با رجوع به گزارشات ماموران و جاسوسان اروپايي كه شرق شناساشان مي ناميمم صورت گرفت و عملا بجاي تدوين داشته هايمان به تعريف خودمان با رجوع به نوشته هاي كساني كه هيچ شناختي از ما و تنوع ملي ما نداشتند پرداختيم. زبان ديوان خانه هاي پادشاهي ممالك كه تشايهاتي هم اتفاقا با زبانهاي اروپايي داشت هر چه بيشتر ميتوانست هويتي مشابهي انسان اروپايي براي انسان فلات ايران پديد آورد و اعتماد به نفس او را باز آفريني كند و بقول روشنفكران مادر وطن را كه دچار دردهاي بي درمان فراواني بود از مرگ نجات دهد.

با ورود ناسيوناليسم مسموم اروپايي به فلات ايران و شروع به تعريف و معرفي هويت تكرو بر ملل متنوع فلات ايران نتايج دوگانه ايي را در پي آورد. ملل مختلف فلات ايران كه تا ديروز ميزان خودي و غير خودي بودن را دين مقدس اسلام ميدانست به ناگاه عنصر زبان را وارد معادلات كرد. معرفي يك زبان به عنوان مشخصه ملي براي ساخت ملت مدرن در فلات ايران از سويي به خود برتر بيني صاحب زبان دامن زد و ديگر سو جبهه دفاعي غير متكلمان به آن زبان را پيدي آورد و همانند مورد اروپا كه تعارف ناسيوناليستي تعاريف متقابل را و تندتري را به بار مي آورد در ميان فلات ايران تضاد و چند دستگي پديدار شد. حال سرزميني كه به دليل نبود سازماندهي آشفته و بي در و پيكر شده بود نه بر اساس واقعيات بلكه بر اساس تعاريف و نسخه هاي مسموم ناسيوناليسم اروپايي سازمان يافت اما دلهاي متحد از نور اسلام به سوي تقابل و دشمني منحرف شدند.

حال اين مقدمه براي چيست؟
مقدمه ما براي تاكيد بر تنوع طبيعي هويتها ملي در اين فلات است. هويتهايي كه با وجه مشخصه زبانها و فرهنگهاي مختلف كه با دين مشترك اسلام به هم وسله شده بودند و تضادي هم از اين نظر باهم نداشتند.

ادباي ملل به هر زباني ميگفتند و مي نوشتند و از آن نه بعنوان ابزار نشان دادن يك هويت خاص بلكه براي انتقال افكار و انديشه هاي خود استفاده ميكردند. مولوي شعر توركي و فارسي مي نوشت، علي شير نوايي شعر توركي و فارسي مينوشت، فضولي اشعار توركي و عربي مينوشت و اينهمه هيچ تضادي به هويت او نداشت چون او يك مسلمان بود و مسلمان نه با زبان بلكه با دين و تقوايش معرفي ميشد.

اما ورود افكار مسموم ناسيوناليسم به فلات ايران به تعريف و تعبير رفتار زباني و ادبي انسانهاي قبل از خود با رجوع به افكار مسمومش پرداخت. ناسيوناليسمي كه بجاي تنظيم امور بر اساس واقعيات به تعريف ملتي مدرن “يك زبان، يك ملت، يك وطن” ميپرداخت. اين انديشه مسموم ابتدا به دليل عدم احساس تضاد هويت اسالمي به هم چندان مورد توجه ملل قرار نگرفت اما ورود دين گريزي همراه ناسيوناليسم عنصر اتحاد بخش ديني را به مراتب پايين تر راند و نهادينه شدن ناسيوناليسم در دوره رضاخان همراه با رد عنصر حياتي دين و خروج نسبي آن از محوريت وحدت تضاد بين ملل ايران را پديد آورد و ملل محكوم كه فرهنگ و زبان و هويت شان طرد شده بود به مقاومت و مخالف بر خواستند و نتيجه اين شد كه حال مي بينيم.

اما موضوع اصلي ما به كلمات مربوط ميشود.
زبانهاي ما تا ديروز بعنوان زبان مسلمانان جز وسيله انتقال افكار مفهوم ديگري نداشت. كلمات فارسي و توركي خيلي راحت در نثر و نظم هم وارد ميشدند تا به بيان گيراي معاني بپردازند. نظامي اشعار خود را براي غرور كذايي ناسيوناليستي به فارسي ننوشته بود. او تنها براي گرفتن كيسه زر از يك شاه به فارسي سرايي پرداخته بود. علي شير نوايي براي خوشايند ناسيوناليستها توركي و فارسي ننوشته بود، ديوان لغت تورك و شاهنامه فردوسي براي ساخت بناي پانتوركيسم و پان فارسيسم نوشته و سروده نشده بود. اما امروز فكر مسموم ناسيوناليسم با ديدگاه جديد خود به تعريف و معرفي غير واقعي گذشته رپداخته بود.

ناسيوناليسم فارس خود را محور زمين ميدانست و كلمات عرب و تورك و شرق و غرب را با محوريت زبان فارسي و نه علم زبان شناسي تعريف ميكرد. بقول هنرپيشه فيلم عروف “كيف انگليسي” ناسيوناليسم خيلي راحت هيتلر را “هيت لور” بچه لرستان خودمان معرفي ميكرد.

اما زبان هر چند محور ناسيوناليسم است اما ريشه آن نيست. رفتار زبان در مبادله فكر و كلمات همراه آن تابع ناسيوناليسم كور قرن بيستم نبوده است. از اينروست كه در اشعار و نثر زبانهاي مختلف منطقه كلماتياز همه زبانها يافت ميشود. اگر بتوانيم اغراض و يا انحرافات فكري ناشي از ناسيوناليسم را از علم زبان شناسي اين سرزمين دور كنيم خيلي زود متوجه خواهيم شد كه كلمات استفاده شده در زبان توركي و فارسي بعنوان رقباي اصلي ناسيوناليسم تورك و فارس بر خلاف افكار ما از ناسيوناليسم تبعيت نميكنند.

با بهلود نوشت بولوت (نام شاعر مشهور آذربايجاني كه نامش را كه والدينش بولوت=ابر گذاشته بودند نويسنده محترم شناسنامه اش بهلود نوشته بود) هويت و زبان فرد و هويت سرزمين او عوض نميشود. به تغيير نام آجي چاي به تلخه رود، قاراچاي به سيه رود، دميرچي به حدادان، سولدوز به نقده، سايين دژ به شاهين دژ هويتي عوض نميشود. بلكه ظلمي اتفاق مي افتد و ملتي خود را مظلوم اين واقعه ميبيند و اين احساس ظلم و ظالم مرتكب آن تنها عقده ودشمني پديد مي آورد و دلها را از هم دور ميسازد.

اين مقال مختصر نيز نه براي اثبات برتري زباني بر زبان ديگر بلكه براي رد رداي ضد انساني زبان شناسي ناسيوناليستي و غير انساني بر زبان شناسي حاكم در اين سرزمين تقديم حضور ميشود. باشد كه همه بجاي تكيه بر ناسيوناليسم تك زبانه براي تعيين هويت كلمات به واقعيت آنها رو كنيم.

در اين مختصر بنده به جستجوي روابط دوستانه زبان توركي و فارسي در 32 صفحه از كتاب نيستان سخن خواهم پرداخت.
اما بهتر ميبينم مختصري در مورد زبان توركي بگويم.

زبان توركي زباني التصاقي است. زباني است كه در آن كلمات هميشه داراي يك ريشه و بعد در صورت نياز كاربردي پسوندها شكل دهنده هستند. با رجوع به سنگ نوشته هاي ارخون اين ريشه حتي تا تك حرف نيز پيش ميرود. كه دوستان ميتوانند با رجوع به كتاب “قديم تورك يازيلي آبيده لرين ديلي” كتاب درسي دانشگاه باكو در اين مورد اطلاعات فراواني كسب كنند.

همچنين مقاله ارزشمند پرفسور آي محمد آي محمدي در مجله يول (چاپ كيهان) اگر اشتباه نكنم شماره 28 با عنوان “اوستادا توركجه سؤزلر” از مبادلات تاريخي كلمات در فلات ياران بين زبانهاي مختلف حاضر در آن اطلاعات ارزشمندي كسب كنند.

همچنين كتاب رشته اي ارتباط “5000 ايلليك سومئر- توركمن باغلاري” نوشته بگميرات گئرئي برلين19 مي 2003″ ميتوانيد به عمق تاريخ حضور زبان توركي در خاورميانه نظر بيفكنيد.

نمونه متن توركي باستان سومئريان:

İç əlümdümü ki, a(ğ)lın kirşu qalu?
Qalanu şu (ö)lgin itə yala qalu
Gəl uri ki, mal gəliki
Ən çiki uri gen
Am tilənisə amuna aru
Mətnin Azərtürk tərcüməsi:
Əlimin içidimi ki,a(ğ)ılın qırışı qalı
Qalanı bu (ö)lü itə yala qalı,
Gəl ver ki, mal gələr
Ən kiçiyi verginən
Hamı dilənirsə, hamının ardınca get.
Sumercə
Ada
Ama
Tibir
Qaş

Tuş
Azərtürkcə
ata
ana
Dəmir
quş
üç
düş

كلمه
شرح معنا و مثال
منابع
خوب = خپ = قوپ = شادي (كلمه قوپوز و كيپ نيز از همين ريشه است)

كيوان =كيو+ ان، كلمه توركي با پسوند فارسي كئيو=گؤي بمعناي آسمان
نمونه هاي ديگر: كيومرث= مردآسماني؛ كوه= بلندي كه بسوي آسمان را ميبرد(شرح از پرفسور آي محمدي، يول)

راي بمعناي تمايل و ميل كردن بسويي يه چيزي
در توركي امروزي نيز همين كلمه در استفاده از اختلال در رنگ، و نظر و گرايش استفاده ميشود. (محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

يك=يئگ= خوب و بهترين
(ديوان لغات الترك ؛ پرفسور آي محمدي، يول)

دانش=تانيش= آگاه و آشنا شدن، فعل دان (دانستن=دان + است) نيز از همين كلمه تان گرفته شده است.
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

تنگ = تونوك= ظريف و باريك بودن
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

خازن-خزانه معرب قازان، قازان = قاز+ان گود شده (اين كلمه ببشكل خزن وارد عربي و در انواع وزن صرف شده است)
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

دوخت = توخ = بمعني بافت
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

كلمه شرح معنا و مثال
منابع

چنين = چن+اين= چون=اوچون=چين=ايچين بمعناي براي و بدليل
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

برزويه=بورجيه= بورج+يه—بورج=بارج/بارجا بمعني تمام و كامل
ديوان لغات الترك پارس

نام حيوان شكاري از شاخه گربه سانان
ديوان لغات تورك

خانه =خانا=خان+ا =بمعني مكان و جاي
ديوان لغات الترك

قبا = قابا =بالاپوش، پوشاننده (كلماتي چون قاپ، قاپاق و… نيز از همين ريشه اند)
دهخدا

دوش رويا، روياي هنگام خواب (شكل قديم آن توش) (در فارسي بجاي ديشب استفاده ميشود)
ديوان لغات تورك

آتش آتيش (در گيري با هم با آتش)آتيشماق زد و خورد يا هر نوع اقدام خصمانه متقابل است.
فرهنگ معين

خون =خان=قان
تركي باستان كتيبه هاي ارخون

عمر =اؤمور=اوم+اور= انتظار
تركي باستان كتيبه هاي ارخون

خويش بدل ازكيش=كيشي بمعناي شخص، شخصي

مال تعلقات( بويژه احشام)در فارسي تنها بمعناي تعلق بكار ميرود

كلمه
شرح معنا و مثال
منابع

متلاشي مكسر تلاش = تالاش= تالاماق = توللاماق انداختن و بهم ريختن
ديوان لغات الترك

سور = شادي-سور= راندن- روان و خوش = از همين كلمه سورچك (مجلس شبانه)
ديوان لغات الترك

چنگ ريشه قديم تركي كلماتي از اين ريشه=چنگال، چنگ اولماق، چنگه،..
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

خانه =خانا از ريشه تركي قديم كان=كانا (مكان) از اين ريشه=خاندا=هاردا (كجا)
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)- كتيبه هاي ارخون-ديوان لغات الترك

قيمت – قيي(ريشه)+مه ت(پسوند اسم ساز) در معنا روا و ارزش (اين مدل را در كلماتي مثل يوغورت (يوغور+وت)، بولوت (بول+اوت)، قوروت (قور+اوت)، اوموت (اوم+اوت) ديد
لغتنامه ايتمولوژي (تورك ديل كورومو توركيه)

پادشاه/ پاد+شاه (ريشه هاي قديمي توركي) پاد =بود= ايل و پاد= باي= رئيس و بزرگ، شاه=شاد بمعناي سركرده (حرف د يكي از حروفي است كه در كلمات تركي قديم حذف و يا به ي تبديل ميشود قولداق=قولاق، آداك= آياق)

ديوان لغات تورك، قديم تورك يازيلي آبيده لرين ديلي، كتيبه هاي ارخون-يئني سئي

توان = تابان = تاوان =تايان= دايان (پاشنه، زور، تكيه) =تپمك
ديوان لغات الترك (taban)

دراز/ در+آز، در=تير (ريشه هاي تركي باستان ديرك= تيرك بمعناي باريك و بلند)(تير مظروف از تار=دار همانند: آچ←ايچ، قاچ←قيچ، داش←ديش(ديشاري)، آران←ايران، يار←يير (ييرت-ييرتيق)؛ آز پسوند جمع كننده است. (اوق+اوز←اوقوز )
لغتنامه ايتمولوژي (تورك ديل كورومو توركيه)، قديم تورك يازيلي آبيدلرين ديلي، كتيبه هاي ارخون-يئني سئي

توشه/ توش+ه (توش بمعناي همراه)
ديوان لغات الترك

تخم =توخوم=توغوم= دوغوم بمعناي زايش از توغ=دوغ+اوم
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

دانه =ده نه= دن+ه = بمعناي ذره و عدد واحد از هر چيز
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

كجا/ بدل از كانچا
ديوان لغات الترك

خرد = فارسيزه شده قيرت= جزئي از چيزي بريده و دانستن جزئيات چيزي خردمند=خرد+مند (مند يك پسوند اسم ساز تركي است. امروزه در سير تكامل تركي حرف د حذف شده است. مند (منده مه ك) بشكل فعل در معناي بودن است.
ديوان لغات الترك

گشتن
(در معناي بدل شدن)= از كلمه قوش (قوشولماق) همراه و همچون چيزي شدن

كلمه شرح معنا و مثال
منابع

گونه/گون=قون+ه(قون ريشه بمعناي فرود آمدن و نشستن و قون پسوند اسم ساز بمعناي بدان صورت در آمدن (وورقون، آزقين، دارقين)
لغتنامه ايتمولوژي (تورك ديل كورومو توركيه)

سالار/ سالار=سال+آر
= سالار = سال(سالماق = انداختن ، برانداختن) ) + ار (اك فاعلساز =و بمعناي مرد و سرباز= براندازنده ، به خاك مالنده ، يل ؛ گاهي اصرار دارند كه سالار تغيير يافتة سردار است!
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

شاخه و شاخ
شاخ=تيز و قائم؛ وجه تسميه شاخ حيوانات نيز همين ريشه است. البته ريشه «شاخه» اين كلمه نيست (ر. شاخه)؛ شاخ دورماق=قائم ايستادن، شاخ پول= پول تازه و تا نشده

شاخه = شاخا = شاخ(شاخماق = پيچيدن دور چيزي و بالا رفتن ، رعد و برق زدن،جاري و روان شدن همراه با ايجاد آردن پر و بال) + ا(اك)
=رشد آننده و بالا رونده،بالا رونده و پر و بال دهنده ، قسمت رشد
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

افسون/ اووسون= اوو+سون= اووماق (ماليدن چيزي مثل ماليدن چراغ جادو ، ماليدن مار براي كنترل آن در سنت مارگيري توركان= اووسونجو)
مصطلح

بخش- پخش
باغيش = بخيش = بغيش و باغيش )= عفو ، احسان =( عفو و گذشت ، از ريشه هاي تركي باستان
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)- دبيرسياقي ، ديوان لغات التُرك محمود آاشغري

برگ =بَرك= محكم
ديوان لغات الترك
كانچه (ص 14)

كانچا= مكان
باز فرمان آيد از سالار ده
مر عدم را كانچه خوردي باز ده
ديوان لغات التركي

غنچه=قونچا و قونجا= شكوفه نشكفته، در تركي قديم بمعني عروس
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

كلمه شرح معنا و مثال
منابع

گل و گلزار و گلستان =گول بمعناي شكفته و خندان
=گول از مصدر گولمك(= خنديدن)كه بخاطر شادابي گل آنرا بدين نام تشبيه كرده اند و در فارسي با گرته برداري از همين نكته لبخند و لب با تشبيه به گل و غنچه همراه بوده است:گل خنده ، خندة غنچه اي
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

قلاوز
قَلاوز
-1 قوُلاغوز = قولاغ(گوش)+وز)اك( = استراق سمع ، جاسوس =
-2 قيلاووز = قيل)راست) + آووز (= آووج = راهنما) = راهنماي راه راست ، دانا
هر كه در راه بي قلاوزي رود /مولوي
اگرگئيديرقارينداش يوخساياووز—اوزون يولدا سنه اولدو قيلاووز/مولوي
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

كودك =گودوگ=گوده=كوتاه (خود كلمه كوتاه نيز از هيمن ريشه است. ) ناقص از نظر طول و قامت. كلمه گدا=گَده نيز بهمعناي ناقص بودن است و از همين صيغه ست.
مصطلح

سست/ سوس+(او)ت= ساكت و بي حركت شده
مصطلح

چراغ = چيْراق = چيْر )چيْرماق = چيْريْماق = سو دادن) + اق) اك) = سوسو آننده ، نوردهنده، چيرسرخي
محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

داغ =درفش و آلت گرم كردن و داغ كردن(زدن)، چون سواركاري در بين توركان خيلي رايج بود آنها اسبهاي خود را با آن علامت مي زدند و به اين علامت داغ ميگفتند. بعدها اين اصطلاح به قطعه گرم اطلاق گرديد و به هر چيز گرم نيز امروزه داغ گفته ميشود؛
ديوان لغات الترك، محمد صادق نائبي- 1000 كلمه اصيل توركي در پارسي)

اميد =اوموت (ر. قيمت)

مزدور =مزد+اور(ار) آدم كار به مزد



  • [ ]