سخنان يك جوان ملكاني

+0 امتياز

سخنان يك جوان ملكاني 

چند سال پيش بود كه فهميدم در آذربايجان چه مي گذرد وقتي وارد دبستان شدم نفهديدم كه با با كيه چون خونمون مي گفتن آتا يا اون مردي كه بيل دستش بود ترك بود درقالب فارس يا وقتي تلويزيون رو كه نگاه مي كردم مي ديدم كه تركا رو تو تلويزيون درقالب يه رفتگر يا نانوا يا فرد نفهم نشون مي دادند.

ياوقتي مي رفتم تهران 
مي ترسيدم حرف بزنم كه نكنه يه وقت بفهمن من تركم. دوست داشتم مثل آذربايجان خودم يكي باشه تا وقتي من چيزي رو كه ميخواست به تركي بهش بگم

ويا وقتي وارد راهنمايي شدم نفهميدم كه تاريخ جعليه تر كا رو غلام پادشاهان فارس مي گن

ويا وقتي وارد دبيرستان شدم نفهديدم كه شاعران ترك را فارس مي نامند 

حالا كه بزرگ شدم و فهميدم كه در آذربايجان چه مي گذرد وقتي ميرم بازي تراختور_پيروزي ميبينم كه به تركا توهين ميكنن كه آدم نميتونه اصلا به زبون بياره

به مبازه با فاشيست ها برخواستم وتا آزادي آذربايجان از دست شئونيست فارس مبارزه خواهم كرد

ياشاسين آذربايجان ----- آيهان ملكانلي



  • [ ]