كنگر نام قديمي خليج فارس و منشاء تركي ساكنان قديمي سواحل آن

+0 امتياز

كنگر نام قديمي خليج فارس و منشاء تركي ساكنان قديمي سواحل آن
 

 

 

خليجي كه امروزه در ايران بعنوان خليج فارس و در ممالك عربي بعنوان خليج عرب مشهور مي باشد در هزاره هاي قبل از ميلاد بعنوان خليج كنگر ناميده مي شد. كنگر در واقع نام اصلي سومريان مي باشد كه از سواحل خليج كنگر (خليج فارس) تا قسمتهاي بزرگي از بين النهرين ساكن بودند. ضمناً كنگر نام طايفه بزرگ ترك بوده(سومر) نامي كه اين قوم به خودشان داده اند «كي-ان-كي»و بعد ها«كن-گي(ر)»و«كنگير»نام سومر ويا سومري ها از سوي اقوام سامي چون (اكدها)به آنان داده شده است. كه از هزاره هاي قبل از ميلاد در منطقه ي وسيعي از آسياي ميانه، آذربايجان و بين النهرين زندگي كرده اند و امروزه هم در آذربايجان، اخلاف اين طايفه بزرگ ترك به همان نام زندگي مي كنند. در اين مقاله ما سعي خواهيم كرد ضمن نظري اجمالي بر پيشينه تاريخي خليج فارس در دوره ي سومرها و كنگر ناميده شدن اين خليج و همچنين عينيت و قرابت زباني و نژادي سومرها و يا كنگرها با تركان بياندازيم.

 

چنانكه اشاره شد به سومرها "در منابع كتبي قديمي نام قومي سومر بكار نرفته است، مردم بين النهرين جنوبي در متن هاي ميخي «مردم (كشور) سومر» ناميده مي شد، مردمانش هم «كنگير» و «سانگ نگيگا» (سياه سرها) ناميده مي شدند."1

 

همان كنگرها از سواحل خليج مذكور در طول دو رودخانه ي دجله و فرات (بين النهرين) كه آنموقع جداگانه به خليج كنگر (خليج فارس امروزي) مي ريخت، زندگي مي كردند. چنانكه اولين اسطوره ي جهان يعني داستان بيلگاميس (بيلگه ميش، گيلگميش) هم در اين منطقه و مرتبط با آبهاي اين خليج شكل گرفته است. از متن و مضمون داستان بويژه در لوحه ي يازدهم از جملاتي چون "سوار شدن اورشان آبي و بيلگاميس به كشتي و بدريا زدن كشتي بر روي امواج دريا و همچنين رفتن به ته دريا با سفارش اوتناپيشتوم جهت يافتن گياه خاردار كه داروي جواني و جاويدانگيست"2 مي توان آشكارا بر ارتباط تنگاتنگ سومرها (كنگرها) با دريا (خليج كنگر) پي برد. ضمناً داستان بيلگاميس حدود 8-7 هزار سال پيش شكل گرفته كه در آنموقع عرب و فارس در منطقه وجود نداشت. يعني در اصل "قبل از اينكه اقوام سامي به اين منطقه بيايند سومرها سواحل خليج فارس [امروزي] را اشغال كرده بودند"3 و فارس ها هم چندين هزار سال بعد به منطقه آمدند.

 

همانطور كه اشاره گرديد براساس منابع معتبر برجاي مانده از خود سومريان، كنگر نامي بود كه سومريان خود را به آن نام مي ناميدند. سومر در اصل ناميست كه اكدهاي سامي به كنگرها (سومرها) مي گفتند. البته هر دو نام سومر و كنگر در واقع داراي منشاء تركي مي باشد. سومرها در بين النهرين داراي طوايف و قبايل مختلف بودند كه يكي از آنها اتحاديه طوايف ترك سوبار و يا سوبير بود. "قديميترين اطلاعات در مورد سوبارها به هزاره هاي چهارم و سوم قبل از ميلاد مربوط مي شود. آنها در اين دوره در بين دو رود فرات و دجله زندگي مي كردند. در آن دوره در منابع اكدي رودخانه فرات، پوراتتو ناميده مي شد و دجله هم، ايتيقلا (ايتي گلا و يا ايتي گله كه در تركي فعلي به معني سريع جريان يابنده مي باشد‌‌‍‍(، يكي از شاخه هاي آن يعني دياله هم تورنا ناميده مي شد. به قسمتي از بين النهرين از بغداد به طرف جنوب كنگير (كنگر) و به شمال آن هم سوبارتو (سوبار) گفته مي شد.4 كلاً در اواسط هزاره سوم قبل از ميلاد، اكدي ها شمال بين النهرين را ولايت سوبر و بعضاً سوبرت (ت پسوند مي باشد) مي ناميدند. در هزاره اول قبل از ميلاد هم در بين النهرين دولت كوچك سوبر موجود بود. در آنموقع سوبر بعنوان مترادف آشور بكار مي رفت.5

 

لذا مردمي كه فرهنگ و تمدن درخشاني را براي جهان ارزاني داشته و ما امروزه آنها را بنام سومر مي شناسيم به خودشان نه سومر بلكه كنگر مي گفتند. سومر ناميست كه طوايف سامي اكد، كنگرها را به اين نام مي ناميدند. اين مسئله هم ناشي از آن بود كه طوايف سامي كه بعدها از صحراهاي عربستان بطرف شمال و شمالغرب حركت كرده و به بين النهرين مي آمدند، در سر راه خود "اولين بار با سوبارها (سوبرها) برخورد نمودند و كنگرهاي پشت سر آنها را هم بعنوان سومر [كه در واقع معرب سوبر مي باشد‍[ شناختند."6

 

لازم بذكر است كه هم سوبر (سوب + ار) و هم كنگر (كنگ + ار) علاوه براينكه مرتبط با نام طوايف ترك سوبر (و يا سوبار) بين النهرين مي باشد، مثل بسياري از طوايف ترك خزر، افشار، قاجار، تاتار، آوار، آذر، بالكار، بولقار، سووار، آغاجر (مطابق قوائد هماهنگي اصوات در تركي، پسوندها تابع مصوت هاي ريشه و يا اسم قبل از خود مي باشند، بنابرين در ريشه و يا اسمي با مصوتهاي ضخيم بصورت «آر» و در ريشه و اسمي با مصوت هاي نازك بصورت «ار» مي آيند‍( و غيره از دو جزء اسم [طايفه] و جزء «آر- ار» بصورت پسوند و يا جزء دوم اسم مركب بمعناي «مردم، مرد، انسان و قهرمان» مي باشد، كه ساختار نام قومي تركي از معنا و شكل ظاهري در دو نام سوبر و كنگر كاملاً مشهود مي باشد. لذا "بكار رفتن «ار» در نام طوايف ترك امريست كه بصورت گسترده رايج مي باشد".7

 

در رابطه با ريشه و معناي "نام طايفه سوبار (سوبر) هم، همانطور كه از شكل ظاهري و معناي آن مشخص مي باشد، اين نام در تركي قديم هم به معناي «مردم روخانه» بكار رفته است. چونكه كلمه سو (آب) در تركي قديم بصورت "سوب" بود كه به مرور زمان حرف «ب» از آخر كلمه حذف شده است. ضمناً در طول تاريخ بسياري از طوايف ترك متناسب با محل زندگي خود ناميده شده اند. مثلاً طوايفي كه در كوهستان زندگي مي كرد مردم كوهستان و طايفه اي هم كه در مناطق جنگلي زندگي مي كرد آغاجري (مثل طايفه ترك آغاجري = مردم جنگل، قابل ذكر است كه «آغاج» در تركي به معناي درخت مي باشد و «ار» بمعناي مرد و يا مردم) ناميده شدند. لذا سوبر (سوب+ار) ناميده شدن مردمي كه در بين النهرين زندگي مي كردند طبيعي مي باشد (مردمي كه در كنار آب و يا رودخانه زندگي مي كنند). به همين جهت ا. م. دياكونف هم نام كشور سوبار را بعنوان صحراي آب تعريف مي كند كه بر قواعد ايجاد نام مكان و محل مطابقت ندارد."8 يعني در واقع دياكونف به جهت ندانستن معناي بخش دوم كلمه ي مركب سوبار (سوب + ار) يعني «ار» تركي، اشتباهاً سوبار را بجاي مردم كنار آب و يا مردم رودخانه، صحراي آب ناميده است.

 

لذا هم از لحاظ ساختار زبانشناسي و هم از لحاظ معني كلمات و بسياري دلايل ديگر كه در ادامه اين مقاله اشاره خواهد شد، مطمئناً بسياري حقايق تاريخي كه بصورت هدفدار و از روي غرض تحرف شده آشكار و معلوم خواهد شد كه هر دو كلمه ي سومر (سوبر) و كنگر داراي منشاء تركي بوده و خليج فارس و يا عرب هزاران سال قبل خليج كنگر بوده است.

 

علاوه بر قرابت زباني بين سومرها و تركها كه بطور خلاصه اشاره خواهد شد، عينيت نام بسياري طوايف ترك و طوايف تشكيل دهنده سومر نشان از منشاء تركي سومرها دارد. همانطور كه گفته شد سومرها خود را كنگر مي ناميدند. كنگر هم يك نام تركي مي باشد كه علاوه بر اينكه تاريخاً بصورت طايفه و دولت موجود بوده، امروزه هم اخلاف اين طايفه ي ترك در آذربايجان زندگي مي كنند.

 

ضمناً در رابطه با كنگرها در متون قديم تركي هم مطالب زيادي وجود دارد. «در فرهنگ لغات قديم تركي شواهدي مبني بر "كنگرس" بودن كنگرها موجود هست. تركشناسان مشهور روسي ل. م. قوميليف و م. ي. آرتامانف در بين طوايف ترك در خيلي قديمتر از دوره ي گؤي تركها بر نام كنگرها اشاره مي كنند. اما در اين مسئله چيزي كه جالب است، اين است كه علاوه بر نام طايفه، دولتي هم به اين نام ‍(دولت ترك كنگ يو در تركستان) موجود بوده است. در بين درياچه هاي بالخاش جنوبي و آرال، كنگ يوي و يا دولت كنگ واقع بود. مردم آن دولت در تركي "كنگ ار(كنگر)" و يا "مردم كنگ يوي" ناميده مي شد. آنها را يوناني ها در قرن هشتم "پادزيناك" و يا "پچنك" (طايفه ي مشهور ترك) مي ناميدند كه از منابع روسي هم معلوم مي باشد.»9

 

برخي از محققان، كنگرها را جزو ساكاها (اتحاديه ي طوايف بزرگ ترك) مي دانند... برخي ها هم كنگرها را از نژاد هون ها (تركان هون) مي دانند.."10

 

ضمناً "در سنگ نوشته هاي قديم تركي به الفباي اورخوني بر نام مكان «كنگ» اشاره مي شود. در آسياي ميانه در سواحل سيردريا قلعه كنگ و ايالت كنگا از اوايل ميلاد معلوم مي باشد. طايفه ي قديمي ترك كنگر هم از نام مكان كنگ ايجاد شده است."11

 

علاوه بر بين النهرين و آسياي ميانه، طوايف كنگر در قفقاز و آذربايجان هم زندگي كرده و در حال حاضر هم زندگي مي كنند. "در آثار استرابون و پليني بزرگ كه در سده ي اول قبل از ميلاد و سده ي اول بعد از ميلاد زندگي كرده اند در رابطه با كنگرها و سابيرها (سابر و يا سوبر) كه قبل از ميلاد در قفقاز جنوبي و آذربايجان زندگي كرده اند مي توان اطلاعاتي كسب كرد. اينكه كنگرها از چه زماني در آذربايجان اسكان يافته اند، معلوم نيست. اما در توضيح و تفسير كلمات مشترك تركي و سومري گفته مي شود كه اين نام را سومرها بر كنگرها نهاده اند. ضمناً ما در كتاب دده قورقود هم بر نام كنگرها بشكل كنگلي (كنگلي = كنگ + لي كه "لي" تركي به معناي "ي" نسبت در عربي مي باشد) برمي خوريم."12

 

پتولمي هم در آذربايجان در مورد نام مكان كنگرا نوشته بود. كنگر كه نام طايفه در تركها مي باشد هم در دوره ي ميلاد و هم در قرون وسطي معلوم بود.13

 

حدود 120 خانوار از كنگرها در مناطق مختلف قفقاز جنوبي اسكان يافتند. قسمت بزرگي از آنها در نخجوان و سرزمين فعلي ارمنستان اسكان يافتند.

 

 

 

كنگرها آنقدر قدرتمند بودند كه شاهان ساساني را به لرزه مي انداختند. مورخان سده ي ششم ميلادي در رابطه با جنگ بين ساساني ها و كنگرها مي نوشتند. گرچه در خصوص تاريخ اسكان كنگرها در اين اراضي دقيقاً چيزي نتوان گفت، اما يك چيز دقيقاً مشخص هست كه از سده ي پنجم در رابطه با نام آنها در اين اراضي نام مكان موجود بوده است... در رابطه با نام طايفه ي كنگر در آذربايجان و ارمنستان يك سري نام مكان موجود مي باشد. در حال حاضر در منطقه ي قوكاسيان ارمنستان كوهي بنام كنگر وجود دارد كه هنوز هم به اين نام خوانده مي شود14 [لازم بذكر است كه اراضي جمهوري ارمنستان فعلي قسمتهاي غربي سرزمين تاريخي آذربايجان مي باشد كه در اوايل دهه بيستم خان نشيني ايروان و برخي مناطق ديگر جهت تشكيل جمهوري ارمنستان به ارمني ها داده شد و آذربايجاني ها در طي ده ها سال بتدريج از اين مناطق رانده شدند].

 

ضمناً در آذربايجان علاوه بر وجود نام خانوادگي كنگرلي (كنگري) "يك سري نام مكان مرتبط با نام كنگرها موجود مي باشد كه از آنها مي توان به كنگرلي («لي» به معناي «ي» نسبت در تركي مي باشد و كلمه «كنگرلي» تركي به معناي «كنگري» مي باشد)، كنگرلر در نخجوان (لر علامت جمع در تركي مي باشد)، كنگرلر در نزديكي شهرستان قم واقع در آذربايجان جنوبي و دره كنگرلي در منطقه عزيزبكف ارمنستان اشاره كرد."15

 

سوبارها هم مثل كنگرها از جمله طوايف تركي بودند كه در مناطق مختلف ترك مي توان ردپاي آنها را مشاهده كرد. اما قديميترين رد پاي سوبرها را در بين النهرين مي توان جست. همانطور كه اشاره گرديد قبل از آمدن طوايف سامي از شبه جزيره عربستان، سوبارها در قسمت شمالي بين النهرين زندگي مي كردند كه با آمدن و جمع گرديدن طوايف سامي در اكد و ديگر مناطق بين النهرين قدرت يافتند و تدريجاً سوبارها را به طرف شمال راندند. "چنانكه از طرف جنوب طوايف سامي آشوري و از شمال طوايف هوري بر آنها فشار وارد نمودند و سوبارها مجبور شدند به سه شاخه تقسيم گردند. شاخه ي غربي، مركزي و شرقي. شاخه غربي بطرف غرب حركت نموده و در داخل ديگر طوايف آسيميله گرديد. شاخه شرقي بطرف شرق به حوضه درياچه اروميه حركت كردند و سپس برخي از آنها بطرف تركستان و سيبري كوچ نمودند. شاخه ي شرقي سوبارها زبان خود را حفظ كردند، چونكه آنها در كنار همنژادان خود بودند. سوبارهايي كه در همانجا ماندند در بين قسمت هاي شمالي دجله و فرات در غرب درياچه ي وان، بين دياربكر و بيتليس در مناطق جداگانه زندگي كردند.

 

محل زندگي سوبارهاي شاخه مركزي هم به يكي از ايالات دولت ميتاني كه توسط هوري ها تشكيل يافته بود تبديل گرديد. دولت در سده ي هشتم ميلادي فرو پاشيد و در همان ايالت برخي دولتهاي شهري آرمه، اورمو، كولمري، تورخو و غيره توسط سوبارها تشكيل شد."16

 

طوايف تركي كه با هم متحد شده و اتحاديه ي طوايف سوبار را تشكيل داده بودند، اكثراً امروزه و در قرون وسطي هم به عنوان طوايف مشهور ترك مطرح بوده اند. يكي از طوايف تشكيل دهنده ي آن قشقائي ها بودند كه در هزاره هاي قبل از ميلاد هم به اين نام خوانده مي شدند. قشقائي ها در هزاره ي دوم قبل از ميلاد در آسياي صغير17 زندگي مي كردند. براساس منابع ميخي "تيقلات پالاسار اول پادشاه آشور در اواخر سده ي يازدهم قبل از ميلاد با قشقائي ها در قسمتهاي شمالي فرات برخورد مي كند. سپس در قسمت هاي شمالي رودخانه هاي قيزيل ايرماق و كلكيت دولت كوچك قشقائي تا سده ي هشتم قبل از ميلاد دوام آورد."18 مسئله ي مهمي كه در اين ميان جلب توجه مي كند اين است كه، تركان قشقائي، كه زماني ساكن بين النهرين بودند و با فشار طوايف سامي در تركيب سوبرها به قسمتهاي شمالي و آذربايجان حركت نمودند، بعدها تدريجاً بطرف جنوب حركت كرده و در حال حاضر هم تا شهر بوشهر و همچنين تا گله دار و خنج 19 در استان فارس به كناره هاي خليج كنگر قديمي خود كوچ كرده و در اين مناطق زندگي مي كنند.

 

يكي ديگر از طوايف مشهور ترك هم كومانها مي باشند كه در قرون وسطي هم زياد مطرح بوده و از آسياي ميانه و تركستان بطرف غرب مهاجرت نمودند. اما طوايف ترك كومان از قدمت و تاريخي خيلي قديمتر از آن برخوردار مي باشد. چنانكه اشاره گرديد "در هزاره هاي سوم و دوم قبل از ميلاد در نتيجه ي فشار طوايف سامي و هوري اتحاديه ي طوايف سوبار فرو پاشيد و برخي از طوايف تشكيل دهنده ي آن به قسمت هاي شمالي بين النهرين و غرب فرات حركت نمودند. يكي از همين طوايف، كومانها بودند."

 

بدينصورت بيگلربيگي سوبار با كمك متمادي طوايف ترك تشكيل دهنده ي اتحاديه ي طوايف سوبار چون كوموق، كومان، قاشقاي، آريمن، سوغان، سالور، اوروم و غيره بيش از دو قرن بين دو دولت ميليتاريست آشوري و اورارتو استقلال خود را حفظ كرد و نهايتاً در سال 673 از صحنه ي تاريخ محو گرديد. سوبارها به آذربايجان و از آنجا به طرف شرق حركت نموده و اخلاف آنها با حفظ زبان خود با نامهاي سوبار، سووار، سيبر و سوبير در مناطق مختلف تا حال موجود مي باشند.21

 

ضمناً نام اولين و مهمترين اسطوره ي سومري هم در اين خصوص جالب و قابل توجه مي باشد. تمامي محققان اسطوره ي بيلگاميس، نام قهرمان وشخصيت اصلي آن يعني بيلگاميس و يا گيلگميش را بعنوان انساني عالم، داننده و دنيا ديده ترجمه مي كنند. هر دو كلمه داراي ريشه ي تركي مي باشد. البته اصل داستان بنام اصلي قهرمان آن در دوره ي كنگرها، بيلگه ميش بوده كه بعداً در دوره اكدها، اين قوم سامي نام داستان را بصورت گيلگميش نوشته اند كه شايد بعلت نوشته شدن آن بر لوحه هاي گلي (گل در تركي گيل مي باشد- گيلگميش) بدينصورت در اكدها تلفظ شده است.

 

س. ش. چاقدورف مي نويسد كه ريشه ي كلمه بيلگاميس را بيلگا تشكيل مي دهد كه در زبان سومري به معناي پدر بزرگ، ريش سفيد و قهرمان مي باشد و "ميس" پسوندي مي باشد كه نشان دهنده ي ارتباط قهرمان داستان به همان مردم مي باشد.22 البته همانطور كه مورخان خارجي هم اذعان مي دارند ريشه كلمه همان بيلگا (بيلگه) مي باشد كه در تركي از ريشه بيل = بدان ]بيلگه = دانشمند[ به معناي عالم و داننده مي باشد و در نام خاقان دانشمند گؤي ترك ها يعني بيلگه خاقان هم مي توان آنرا مشاهده كرد.

 

ضمناً شباهت ساختاري بيلگاميس- بيلگه ميس- بيلگاميش و يا گيلگميش قهرمان داستان سومري (كنگري) با نام هاي قهرمانان ديگر ترك چون آلپانيش (آلپاميش) در تركان ازبك، ايلالميش – ايلالميس (پسوند "ميش" در برخي از شاخه هاي تركي چون قزاقي بصورت "ميس" مي باشد)، ترسوزاميش در كتاب دده قورقود و غيره تصادفي نيست.23 چونكه ساختار نام بيلگه ميش تركيست و نام هاي زيادي با اين ساختار در تركي بوده و هنوز هم بكار مي رود كه از جمله مي توان به نام توختاميش، خان اردوي زرين اشاره كرد.

 

اما در رابطه با تمدن سومر مي توان گفت چيزي كه باعث سردرگمي چندين صد ساله در زمينه ي منشاء و منسوبيت تمدن سومري گرديد، ناشي از اقدامات مغرضانه ي محققان اوليه ي تمدن سومري بود كه حتي با جعليات هدفدار موجبات سردرگمي جهانيان را فراهم آوردند. در دوره اي كه توسط انگليس و با كمك يهوديان و ممالك غرب در راستاي اهداف استعماري انگليس نظريه مجعول آريائيسم در حال شكل دهي بود، نتايج همه ي تحقيقات در زمينه ي اكتشافات باستانشناسي و زبانشناسي در اين راستا حتي با جعل بسياري حقايق به نفع زبان هاي هند و اروپايي و به ضرر تركي سوق داده مي شد. در عين حال هيچ محقق تركي هم در بين محققان تمدن و زبان سومري حضور نداشته و زبان تركي هم در تحقيقات و پژوهشهاي مذكور از روي غرض دور نگه داشته مي شد. در نتيجه در زمينه ي منشاء زبان سومر تحقيقات بي نتيجه ماند. حتي در خواندن كلمات هم بعلت عدم آشنايي محققان به زبان تركي و دور نگه داشته شدن زبان تركي از تحقيقات، اشتباهات زيادي روي داد. "چنان كه از سخنان پروفسور مار سالها گذشته اما وضعيت به هيچ وجه تغيير نيافت. اگر بحد كافي در اينگونه مسائل به تركي توجه مي شد بسياري از افسانه هاي پوچ زبانشناسي و تاريخ جاي خود را به حقايق مي داد."24 اما بعدها با مقايسه ي زبان سومري با زبان تركي فعلي با وجود فاصله زماني حدود 6 هزار سال كليد بسياري معماها در اين مورد گشوده مي شود.

 

علاوه بر نام خود سومرها (كنگر و سوبر) و طوايف تشكيل دهنده آنها كه با طوايف ترك امروزي يكسان مي باشد، زبان آنها هم با زبان تركي مطابقت دارد. چنانكه دانشمند آلماني "ف. هومل 350 كلمه ي متقابل زبان هاي سومري و تركي را از لحاظ معنا و ساختار آوايي مقايسه كرده و ثابت كرد كه اين دو زبان عليرغم فاصله ي زماني زياد از يك ريشه بوده و با يكديگر مرتبط مي باشند." 25

 

د. ردر دانشمند روسي هم مي نويسد در مورد زبان سومري مي توان گفت كه اين زبان جزو زبانهاي التصاقي و يا پيوندي مي باشد و بجهت ساختاري مي توان آن را با زبان تركي مقايسه كرد.26

 

اولجاس سليمان محقق قزاقستاني با مطالعه ي نتايج تحقيقات محققان خارجي و همچنين با تحقيقات و مقايساتي كه بين كلمات متقابل تركي و سومري انجام داد به اين نتيجه رسيد كه از جدول مقايسه ي لغات متقابل دو زبان مشخص مي گردد كه لكسيكولوژي و لغات تركي و سومري مي تواند مورد مقايسه قرار گيرد. همچنين شباهت ساختار و معناي كلمات هر دو زبان تشكيل يك سيستم را مي دهد و به همين جهت نمي توان اين عينيت و تشابه را تصادفي به حساب آورد.27

 

حال دانشمندان و سومرشناسان خارجي و ترك زيادي با مقايسه ي زبان سومري و تركي از جهات مختلف به اين نتيجه رسيده اند كه سومرها و طوايف تشكيل دهنده ي اتحاديه ي طوايف سوبر ترك بودند. ضمناً چيزي كه در اين مبحث جلب توجه مي كند، تطابق طوايف ترك بين النهرين با طوايف ترك آذربايجان، آسياي ميانه و سيبري مي باشد. اين هم با بسياري دلايل ديگر نشانگر تقسيم و مهاجرت مكرر طوايف ترك از غرب به شرق و برعكس مي باشد. حتي با تحقيقات وسيع نظريه ي مربوط به منشاء اورال- آلتايي زبان تركي زير سؤال رفته و دانشمندان با مشاهده ي قدمت زبان تركي در بين النهرين، آذربايجان و آناطولي شرقي تغيير عقيده داده اند. چونكه "قرن ها و بلكه هزاران سال قبل از مته خاقان امپراتور هون (اولين امپراتور ترك در آسياي ميانه) در طرف غرب و خاورميانه اتحاديه ي طوايف ترك موجود بوده است"28 لذا بسياري از دانشمندان، بين النهرين، مناطق شرقي آن و امتداد رشته كوه هاي زاگرس و آذربايجان را زادگاه ترك ها معرفي مي كنند. چونكه قدمت طوايف ترك اين منطقه با وجود طوايف سوبار، تروكي، كاسي، قوتي، لولوبي، قشقايي، كومان و غيره به چندين هزار سال قبل از ميلاد مي رسد. ضمناً بين النهرين، شمال آن، مناطق شرقي آن و سلسله كوه هاي زاگرس و آذربايجان امروزه هم عليرغم توطئه ها و اقدامات وحشيانه ي ديگر براي آسيميله كردن ترك ها در منطقه، محل زندگي ترك ها مي باشد. چنانكه در بين النهرين تركها در استانهاي كركوك، موصل، قسمتي از سليمانيه و مناطق ترك از شمال تا بغداد، در ايران هم در آذربايجان تا مناطق دور دست اراضي تاريخي آذربايجان چون همدان و اراك و حتي از همدان تا كناره هاي خليج فارس هم در امتداد رشته كوه زاگرس در بعضي نقاط بصورت اكثريت و در بعضي نقاط همراه با فارس ها، لرها، عرب ها و غيره زندگي مي كنند. از همان طوايف مي توان بر قشقائي ها در محدوده استانهاي اصفهان، فارس، بوشهر، كهكلويه و بوير احمد، چهارمحال بختياري و همچنين تركان ابيورد، تركان فريدون، سنقر، شهر كرد و غيره اشاره كرد.

 

مورد مذكور در خصوص انطباق محل زيست طوايف ترك منشاء قديمي چون سومر (كنگر)، سوبار(قشقائي، كومان و ...)، تروكي، قوتي، لوللوبي، كاسي و غيره با محل زيست تركان امروزي در منطقه را علاوه بر تحقيقات زبانشناسي انجام گرفته در رابطه با زبان بانيان تمدن هاي منطقه و نام همان طوايف، حفريات باستانشناسي هم تأييد مي نمايد. چنانكه پروفسور محمد تقي زهتابي در بحث خود در خصوص منشاء سومرها با استناد به آثار باستانشناسي كشف شده در بين النهرين، كناره هاي خليج فارس تا كرانه هاي خزر در امتداد كوه هاي زاگرس و آسياي ميانه نظريه ي معروف خود مبني بر اتمسفر واحد و يكپارچه ي هنر و فرهنگ در منطقه ي مذكور را ارائه مي دهد. 29

 

لذا چنانكه تحقيقات ريشه اي و بيطرفانه در اين رابطه انجام پذيرد، اثبات مي گردد كه، برخورد به نام طوايف ترك در محدوده ي بزرگي از آسيا- از نزديكي هاي ژاپن تا قلب اروپا و همچنين تا بين النهرين و سواحل خليج فارس امري كاملاً طبيعي و عادي مي باشد. چونكه از 7-6 هزار سال پيش اين طوايف مكرراً در همان منطقه ي بزرگ در تردد بوده اند و چنانكه اين امر در سال هاي بعد از ميلاد و حتي در صدر اسلام و مدتي بعد از آن هم ادامه داشته است. به همين جهت يكسري مورخان مغرض تنها با استناد به آخرين تردد و كوچ طوايف اوغوز از شرق به غرب، بدون توجه به تاريخ قديم منطقه ادعا مي نمايند كه ترك ها حدود هزار سال است كه به آذربايجان و برخي نقاط ايران مهاجرت كرده اند. لذا برخورد به نام هاي طوايف ترك در نقاط مختلف آسيا از اين مسئله ناشي مي گردد. چنانكه "به عقيده ي س. ي. مالوف زبان طوايف كوچرو از رودخانه دون تا مرزهاي چين با شامل شدن اسكيت ها و سارماتها تركي بود." 30

 

بدينصورت با منابع معتبر تاريخي به اثبات رسانده مي شود كه كنگر ]بر گرفته شده از نام اصلي سومرها[ نام قديمي و اوليه ي خليج فارس بوده و ساكنان قديمي سواحل آن هم داراي منشاء تركي بوده است كه امروزه هم با وجود تغييرات جمعيتي ايجاد شده در نتيجه ي مهاجرت هاي بعدي و حتي اقدامات شوونيستي، باز هم تركان از انتهاي مرزهاي تاريخي اراضي آذربايجان در همدان و اراك تا خليج كنگر كه حال آنرا برخي خليج فارس و برخي خليج عرب مي نامد، همراه با فارس ها، لرها، عرب ها و غيره زندگي مي نمايند و در واقع صاحبان و ساكنان اصلي و قديمي منطقه مي باشند.

 

منابع:

 

Yusif Yusifov, “Qədim Şərq tarixi”, II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 53

 

“Gılgamış destanı”, Çevirən: Muzaffer Ramazanoğlu, səh. 43

 

پروفسور محمد تقي، زهتابي، ايران توركلرينين اسكي تاريخي، جلد 1، چاپ سوم، تبريز، انتشاراتي اختر، سال 1381، ص. 40

 

Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 155

 

Oljas Süleymenov, “Az-ya”, Azərnəşr, Azərbaycan Bədii Tərcümə və Ədəbi Əlaqələr Mərkəzi, Bakı, 1993, səh. 212

 

Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 155

 

Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, səh. 19

 

Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 154

 

Altay Məmmədov, “Kəngərlər - ən qədim türk dövlətləri silsiləsindən”, Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1996, səh. 7

 

Mahmud İsmayıl, “Azərbaycan xalqının yaranması” Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1995, səh. 41

 

Qiyasəddin Qeybullayev, “Azərbaycan türklərinin təşəkkülü tarixi”, Bakı: Azərbaycan Dövlət nəşriyyatı, 1992, s. 57

 

Mahmud İsmayıl, “Azərbaycan xalqının yaranması” Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1995, səh. 41

 

Kamal Əliyev, Fəridə Əliyeva, “Azərbaycan antik dövrü” Bakı: Azərbaycan Dövlət nəşriyyatı, 1997, s. 43

 

Mahmud İsmayıl, “Azərbaycan xalqının yaranması” Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1995, səh. 41

 

Mahmud İsmayıl, “Azərbaycan xalqının yaranması” Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1995, səh. 42

 

Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 155

 

Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 154

 

Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 159

 

دكتر منوچهر، كياني، سيه چادرها- تحقيقي از زندگي ايل قشقايي چاپ اول، شيراز، ص. 600-6001 نقشه هاي ضميمه

 

Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 147

 

Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 160

 

Чагдуров, С. Ш. Происхождение Гиссериады, изд. «Наука», Новосибирск, 1980, стр. 171

 

Elməddin Əlibəyzadə, Qədim dünyanın ulu kitabı, Gənclik nəşriyyatı, Bakı, 1996, səh. 28

 

Oljas Süleymenov, “Az-ya”, Azərnəşr, Azərbaycan Bədii Tərcümə və Ədəbi Əlaqələr Mərkəzi, Bakı, 1993, səh. 185

 

پروفسور دكتر محمد تقي، زهتابي، ايران توركلرينين اسكي تاريخي، جلد 1، چاپ سوم، تبريز، انتشاراتي اختر، سال 1381، ص. 132

 

Д.Г.Редер. Мифы и легенды древнего двуречя. – Изд. Наука, Москва, 1965, стр. 150

 

Oljas Süleymenov, “Az-ya”, Azərnəşr, Azərbaycan Bədii Tərcümə və Ədəbi Əlaqələr Mərkəzi, Bakı, 1993, səh. 204

 

Altay Məmmədov, “Kəngərlər - ən qədim türk dövlətləri silsiləsindən”, Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1996, səh. 28

 

پروفسور دكتر محمد تقي، زهتابي، ايران توركلرينين اسكي تاريخي، جلد 1، چاپ سوم، تبريز، انتشاراتي اختر، سال 1381، ص. 40

 

 

Kamal Əliyev, Fəridə Əliyeva, “Azərbaycan antik dövrü” Bakı, Azərbaycan Dövlət nəşriyyatı, 1997, s. 41

 

حسن صفري

 



  • [ ]